اسفندیار امیدبخش استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد بینالملل اعتقاد دارد ظهور ترامپ بیانگر قدرت گرفتن پوپولیسم در دنیا است. وی میگوید یک نفر یا یک کشور نمیتواند روند جهانی شدن را متوقف کند.
اسفندیار امیدبخش در مصاحبه بازار نیوز در مورد رویکرد تاریخی کشورهای جهان در زمینه جهانیسازی میگوید: بعد از جنگ جهانی دوم، به ویژه درباره کشورهای توسعه یافته، با دو الگو در زمینه نحوه تعامل آنها با جهان مواجه بودیم. گروهی از کشورها به اتکای اقتصاد دولتی یا برنامهریزی متمرکز و سوسیالیستی تمایلی برای تعامل با اقتصاد جهانی نداشتند، مانند هند و برخی کشورهای آمریکا لاتین. این کشورها به سمت سیاستهای جایگزین واردات رفتند. یعنی حمایت از تولید داخل در مقابل رقابت خارجی. تا مدتها این مدل توسعه را داشتیم. اما گروه دیگری از کشورها مانند ایران در قبل از انقلاب، کره جنوبی و سنگاپور، سیاست توسعه صادرات را دنبال کردند تا با پیوند خودشان با اقتصاد جهانی مسیر توسعه را طی بکنند. تجربیات 50 سال گذشته نشان داد گروه دوم کشورهای موفقی بودند. یعنی کشورهایی که با اقتصاد جهانی پیوند خوردند و به سمت توسعه صادرات رفتند و زیر ساختهای صنعتی مناسبی را فراهم کردند. در مقابل کشورهای گروه اول که بیشتر دنبال سیاستهای حمایتی بودند نتیجهای از این قضیه نگرفتند و خیلی از آنها، سیاستهای خود، به ویژه در دهه 90 یا نیمه دوم دهه 80 و بعد از فروپاشی شوروی سابق تغییر دادند و تدریجا به سمت اقتصاد جهانی رفتند. نمونه بارز آن در کشورهای در حال توسعه، چین و هند است. کشور چین پدیده جالبی است. بعد از اواخر دهه 70 که به سمت تجارت آزاد رفت، امروزه میبینیم که به عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان و اولین صادرکننده جهان خود را شناسانده است.
وی ادامه میدهد: این مسئله که تحت عنوان سیاستهای نئولیبرالیستی مشهور است، بر روی چند محور متمرکز میباشد. خصوصی سازی، آزادسازی و مقررات زدایی. معمولا کشورهایی که به این سمت حرکت میکردند طبیعتا از این سه سیاست اقتباس کردهاند. این جریان اصلی سیاستهای توسعه کشورهای مختلف بود و چیزی نیست که به سرعت بخواهد تغییر کند.
این استاد دانشگاه میگوید تغییر زیادی در سیاستهای اقتصادی دنیا به وجود آمد و ادامه میدهد: بین جهانی شدن، انقلاب ارتباطات و اطلاعات و مدل توسعه کشورها ارتباط وسیعی وجود دارد. در زمینه تغییر مدل توسعه کشورها، فروپاشی شوروی پایانی بر عصر برنامهریزی متمرکز بود. کشورها متوجه شدند که دولت نمیتواند نقش اصلی را برای توسعه اقتصادی داشته باشد. به عنوان مثال زمانی که مذاکرات دور اروگوئه در دهه 80 در جریان بود ، کشورهای زیادی عضو این سازمان شدند. در صورتی که در گذشته گت (GATT) محلی از توجه کشورهای در حال توسعه نبود و عموما به عنوان باشگاه کشورهای پیشرفته شناخته میشد. همین نشان میدهد تغییر مدلهای توسعه و رفتن به اقتصاد جهانی روند غالب اقتصاد شد. مثال بارز آن کشورهای سابقا کمونیستی یا اروپای شرقی است که اکثر آنها عضو سازمان جهانی تجارت هستند. مهمترین آنها روسیه بود که در دوران جنگ سرد همواره محکوم میکرد که گت عامل دست امپریالیزم است، اما الان بعد از 18 سال تلاش توانست به عضویت این سازمان در بیاید.
وی ادامه میدهد: در حال حاضر مدل یا تئوری دیده نمیشود که کشورها بخواهند با استفاده از آن، تغییر سیاست بدهند. در حال حاضر تمام ایدئولوژی سازمانهای بینالمللی اقتصادی از جمله بانک جهانی و WTO مبتنی بر دیدگاه نئولیبرالیسم است. در واقع هنوز بشریت به جایگزین دیگری به جای اقتصاد بازار نرسیده است.
برکزیت و ترامپ
امیدبخش اعتقاد دارد جهانیسازی توسط یک فرد یا کشور از بین نمیرود و میگوید: در زمینه تحولات انگلیس یعنی برکزیت و آمدن ترامپ در آمریکا، به نظر میرسد این موضوع به چالش کشیده شده است. اما شخصا معتقد هستم این موج پایدار نخواهد ماند. زیرا جهانی شدن فرآیندی نیست که کشوری یا فردی بتواند آن را خاموش کند. اگر کسی بتواند اینترنت را خاموش بکند میتواند فرآیند جهانی شدن را هم متوقف کند. زیرا این دو کاملا منطبق با هم هستند.
این استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد بیناملل در باره سیاستهای حمایتی ترامپ میگوید: از تیم آقای ترامپ باید سوال کرد با شرکتهای چند ملیتی چه کار میخواهند بکنند؟ در واقع کشوری که تا به حال بر اساس جهانی شدن شکل گرفته، حال با بیل گیتس و مایکروسافت میخواهد چه کار کند. این شرکتها فراتر از سرمایهداری مدرن و سرمایه گذاری پست مدرن هستند. در واقع آنقدر در تار و پود اقتصاد جهانی عمیق شدهاند که هیچ کس نمیتواند جلوی فعالیت آنها را بگیرد.
وی ادامه میدهد: اگر تیم آقای ترامپ به دنبال این است که صرفا به دلیل حمایت از قشری مانند کارگران سفیدپوست متوسط آمریکا، دنیا را بر هم بریزد، آنگاه عملا نا به سامانیهای جدی در نظام بینالملل به وجود خواهد آمد که هیچ کس آمادگی برای ندارد و ساختار اقتصادی جهان بهم خواهد خورد.
وی ادامه میدهد: نکته دوم این است که آقایون هیچ ایدئولوژی جایگزینی ندارند، آن چیزی که اعلام میشود که تعرفهها افزایش یابد یا پول دیوارکشی را از مکزیک بگیرند، عملا دامن زدن به یک جنگ تجاری به ویژه با چین است. در حال حاضر هدفگذاری اصلی آقای ترامپ این کشور است. غافل از اینکه بیشتر سرمایهگذاری که در چین شده توسط شرکتهای آمریکایی صورت گرفته است. این شرکتها نمیتوانند کارخانجات خود را به کشور آمریکا به دلیل هزینههای بالای نیروی کار برگردانند.
وی آینده روشنی را در مسیر پیش رو نمیبیند و میگوید: مسیری که دنبال میکنند به هیچ عنوان آینده روشنی ندارد. تفکر حال حاضر تفکر پوپولیستی و ناسیونالیسم افراطی است که بخشی از کشورهای غربی را گرفته و در واقع تجربه آن را در بحران اقتصادی دهه 20 و 30 مشاهده میشود. آن بحران نیز ناشی از همین سیاستهای حمایتگرایانه و با شعار "کشور همسایه را گدا کن" بود. تجربه نشان داده هر کشوی به ویژه آنهایی که نقش موثر دارند به سمت سیاستهایی حمایت گرایانه بروند آنگاه مانند بازی دومینو همه را متاثر خواهد کرد و دنیا دیگر آمادگی آن را ندارد.
این کارشناس اقتصاد بینالملل درباره آینده سیاستهای اقتصادی ترامپ گفت: پیشبینی من این است که به دلیل تبلیغات قبل از انتخابات، وی دست به این سیاستها خواهد زد ولی با توجه تجربیات تاریخی و شرایط فعلی اقتصاد جهان و اینکه آنها هیچ جایگزینی ندارند، عملا این سیاستها موفق نخواهد بود.
وی ادامه میدهد: هرگاه بشر توانست یه جایگزین دیگری به جای اقتصاد بازار برسد آنگاه میتوان درباره پایان بازار آزاد بحث کرد ولی با توجه به اینکه دوران اقتصاد دولتی پشت سر گذاشته شده دولتها تنها میتوانند مسیر و بستر را مشخص کنند. به نظر نمیرسد جهانیسازی لطمهای بخورد.
نقش چین
این استاد دانشگاه درباره نقش چین در مناسبات خارجی میگوید: بعد از اینکه آمریکا از معاهده TPP خارج شد، نخست وزیر استرالیا به شدت از این موضوع انتقاد کرد و پیشنهاد کرد که چین را جایگزین آمریکا بکنیم. چین حداقل از لحاظ اقتصادی آمادگی این را دارد که رهبریت جهان را در دست بگیرد. بیشترین ذخایر ارزی دنیا در دست چین است. به ویژه اوراق قرضه آمریکایی که چین خریده میتواند در عرض یک هفته یا یک شب کل اقتصاد آمریکا را متزلزل بکند.
وی ادامه میدهد: بزرگترین اشتباه را ترامپ و تیمش کرد که از معاهده TPP خارج شد. زیرا از یک طرف میخواهد از لحاظ سیاسی و اقتصادی اقدامات بسیاری را به منظور کاهش قدرت چین در کشورهایی همانند تایوان بکند ولی از طرف دیگر این چنین لقمه آمادهای را در دهان چین میگذارد.غیبت آمریکا از شرق و جنوب آسیا نشان میدهد که چه بی تدبیری بزرگی در این کشور حاکم است. زیرا بعد از هفت سال مذاکره و پخت و پز کردن همچین معاهدهای که محور اصلی آن آمریکا است میتواند قدرت چین را افزایش دهد.
امیدبخش میگوید آمریکا گرفتار رفتارهای پوپولیستی شده و اشاره میکند: قطع این معاهده زلزلهای است که شروع شده و به جای اینکه به عقلانیت برگردد بر مبنای یک سری رفتارهای پوپولیستی است. این فرد در حال تخریب حیثیت و وجهه آمریکا در دنیا است. وقتی تیم وزارت خارجه آمریکا کلا استعفا میدهد نشاندهنده این است که فضا در دستگاه بروکراسی آمریکا در حال تغییر است و خودشان هم ناراضی هستند. آمریکا در حال تبدیل به یک جامعه دو قطبی است. این موضوع بیانگر این است که حتی آمریکا هم میتواند دچار سیاستهای پوپولیستی شود، همانطور که ایران در دولت نهم و دهم دچار این سیاستهایی شد. استفاده از سیاستهای حمایتی به نفع هیچ کس نیست و این سیاست در گذشته سبب شروع شدن جنگ جهانی دوم شد.
تاثیر ترامپ بر ایران
اسفندیار امیدبخش درباره تاثیر این جریان بر اقتصاد ایران بیان کرد: از لحاظ اقتصادی ما خیلی درگیر اقتصاد جهانی نبودیم بنابراین فعلا تاثیری بر روی ما نمیگذارد. باید ببینیم بعد از اوباما ساختار تحریمها چه تغییری خواهد کرد.
وی درباره شرایط حال حاضر عضویت ایران در تجارت جهانی میگوید: یکی از چیزهایی که با آمریکا و کشورهای دیگر دنبال میکردیم موضوع سازمان تجارت جهانی و آغاز شدن مذاکرات با آنها است. پیشبینی من این است که این اتفاق نخواهد افتاد. یعنی طی یک سال گذشته و بعد از برجام و در دولت اوباما فضایی فراهم شد که ایران میتوانست کارهایی بکند، متاسفانه دستگاههای دولتی ما از این فرصت استفاده نکردند. ولی در حال حاضر با آمدن ترامپ و تیم سایست خارجی ضد ایرانی وی اصلا خوشبین نیستم مذاکرات به نتیجهای برسد. ما بیست سال است منتظر هستیم تا امکان مذاکره را برای ما فراهم کنند. با اینکه رژیم تجاری داریم و به 700 سوال آنها پاسخ دادیم ولی هنوز اتفاقی نیافتاده، البته یکی از دلایل آن تحریمها چند سال گذشته است.
وی در آخر شرایط مناسبی را برای ایران تصور نمیکند و می گوید: نگرانی دیگر بر میگردد به رابطه روسیه، آمریکا و ایران. که مبادا روسیه به دلیل نزدیکی با ترامپ بخواهد تمام مناسباتهای سابق را با ما بر هم بزند. البته اینها تنها در حد نگرانی است و باید صبر کنیم و نظارهگر باشیم. ولی در کل آینده خوبی را برای ایران با آمدن ترامپ پیشبینی نمیکنم.