bazarnews

کد خبر: ۳۶۱۰۹
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۳
دبیرکل اتحادیه عرب با بیان این‌که "امکان آن وجود دارد که پرونده‌ی نقش ایران در منطقه را به شورای امنیت انتقال دهیم"، گفت: اکنون علیه ایران اعلام جنگ نخواهیم کرد.
بازار نیوز - به گزارش روسیاالیوم، احمد ابوالغیط، دبیرکل اتحادیه عرب در پایان نشست ضدایرانی قاهره، در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: در بیانیه پایانی این نشست، دخالت‌های ایران در منطقه از جمله در عربستان و بحرین را محکوم کردیم و به مساله موشک‌های بالستیک پرداختیم.

وی ادامه داد: امکان آن وجود دارد که مساله دخالت‌های ایران در منطقه را به شورای امنیت منتقل کنیم.

وی افزود: امیدواریم که رفتارهای ایران تغییر کند و این پیام به برادران‌مان در ایران برسد که کشورهای عربی از آن‌ها بسیار ناراحت هستند.

ابوالغیط در ادامه با بیان این‌که تمام کشورهای عربی از جمله لبنان از رفتارهای ایران ناراضی هستند، مدعی شد: این مساله زمان زیادی خواهد برد زیرا ایران به تازگی این اقداماتش را انجام نداده است و به دنبال توسعه‌طلبی و سیطره است اما کشورهای عربی به این موضع ایران پاسخ خواهند داد.

وی گفت: ما در مرحله‌ی کنونی علیه ایران اعلام جنگ نخواهیم کرد، کشورهای عربی با ایران نخواهند جنگید و هدف از این نشست محکوم کردن ایران است.
ایسنا
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رزمنده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۲۹
0
0
بیانیه قاهره ننگ‌آور است.
بیانیه قاهره ننگ‌آور است.
بیانیه نسشت وزرای خارجه اتحادیه عرب در قاهره، خدمت به رژیم جعلی صهیونیستی است.
بیانیه نسشت وزرای خارجه اتحادیه عرب در قاهره، حمایت از رژیم جعلی صهیونیستی است.
بیانیه نسشت وزرای خارجه اتحادیه عرب در قاهره، خدمت بزرگ رژیم جنایتکارآل سعود به شیطان بزرگ!
آنچه امروز دریمن ومنطقه دیده می شود منعکس کننده جنایات وحشیانه عربستان ومتحدانش است.
بحران دریمن به علت دخالت های وزرای خارجه اتحادیه عرب ایجاد شد.
فقط مردم لبنان حق دارند درباره سرنوشت حزب الله تصعیم بگیرند ونه وزرای خارجه اتحادیه عرب
بمب و موشک های ساخت آمریکا و بریتانتا درمدت سه سال است برسرمردم یمن! چرا وزرای خارجه اتحادیه عرب تاکنون خفه خون گرفتند و کاری نمی کنند و سکوت اختیارکرده اند.
تجاوز سعودی به یمن واسلحه فروشی انگلیس.
رژیم جنایتکارآل سعود با چراغ سبزآمریکا برسرمردم یمن بمب خوشه ای می ریزد.
عربستان سعودی دریمن ازبمب های خوشه ای ممنوعه استفاده می کند.
عربستان سعودی با حمایت صهیونیست ها و به سرکردگی آمریکا دریمن کشتار می کند.
رژیم جنایتکارآل سعود با حمایت مستقیم آمریکا دریمن جنایت می کند.
جنایات جنگی ائتلاف سعودی و تحت رهبری آل سعود دریمن.
استفاده ازبمب فسفری آمریکا دریمن.
رزمنده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۶/۰۸/۳۰
0
0
ملت های نجس وحشی، بی ادب، بی فرهنگ و بی شخصیت کشورهای عربی جنایتکارشماره یک باید نگاه کنند و شرم کنند.
ملت های نجس وحشی، بی ادب، بی فرهنگ و بی شخصیت کشورهای اروپایی جنایتکارشماره یک باید نگاه کنند و شرم کنند.
زمان که تروریست ها نجس وحشی، بی ادب ، بی فرهنگ و بی شخصیت مورد حمایت همه جانبه آمریکا، کشورهای عربی، کشورهای های غربی، ترکیه و رژیم صهیونیستی درمدت 7 سال است به زنان و دختران عراقی و سوری بی رحمانه تجاوز می کردند سران نجس وحشی، ادب، بی فرهنگ و بی شخصیت اتحاد یه عرب سگ هارآمریکا آمریکا درمنطقه کجا بود.
آن زمانی که مردم مظلوم، بی دفاع و بی گناه را درموصل و دیگرشهرهای عراق و درحلب و دیگر شهرهای شهرهای سرمی بریدند و به زنان و دختران تجاوز می کردند کشورهای عربی جنایتکارشماره یک، کشورهای غربی جنایتکارشماره یک، مدعیان حقوق بشر جنایتکارشماره یک و سازمان های بین المللی بی نظم، بی عدالت و خیانتکارشماره یک کجا بود.
رزمنده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۸/۳۰
0
0
واقعا جای تاسف و تاثر است سران نجس وحشی، بی ادب، بی فرهنگ و بی شخضصیت کشورهای عربی که عده‌ای که خودشان را کشور و اسلامی می‌نامند


ازدواج مردی 50 ساله با دختری 6 ساله. در مورد ازدواج پیامبر(ص) با عایشه
چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۱۵ ق.ظ
در این پست می خواهیم در مورد ازدواج پیامبر(ص) و عایشه صحبت کنیم. چون افراد ضد اسلام و ضد دین خیلی به این قضیه ایراد می گیرند که نعوذبالله ازدواج با دختری 6 ساله فقط به قصد شهوترانی بود و پیامبر(ص) العیاذبالله فردی شهوتران بود.
مطلب در دو بخش تقدیم می شود. مطلب اول بررسی سن عایشه با استفاده از منابع اهل تسنن است که بررسی کنیم عایشه واقعاً آیا در زمان ازدواج با پیامبر(ص) 6 ساله بوده یا بیشتر. و مطلب بعدی هم در مورد اختلاف سنی در ازدواج و بحث شهوت در ازدواج که کلی است.
مطلب اول: سن ازدواج عایشه
در باره تاریخ ازدواج رسول خدا صلی الله علیه وآله با عائشه دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. بخاری ، از خود عائشه نقل می کند که رسول خدا سه سال بعد از حضرت خدیجه سلام الله علیها با او ازدواج کرده است:
«حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا حُمَیْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبیه عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِیجَةَ من کَثْرَةِ ذِکْرِ رسول اللَّهِ (ص) إِیَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِی بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِینَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِیلُ علیه السَّلَام أَنْ یُبَشِّرَهَا بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.ــــ از عائشه نقل شده است که به هیچ زنی به اندازه خدیجه ، حسادت نکردم؛ زیرا: (الف) رسول خدا زیاد از او یاد می‌کرد؛ (ب) رسول خدا سه سال بعد از خدیجه با من ازدواج کرد؛ (ج) خداوند به رسول خدا و یا جبرئیل دستور داد که به خدیجه سلام رسانده و او را به خانه‌ای در بهشت بشارت دهد که از نی ساخته شده است.»(صحیح بخاری، ج 4 ، ص 231)
با توجه به این که حضرت خدیجه سلام الله علیها در سال دهم بعثت از دنیا رفته‌اند؛ پس زمان ازدواج رسول خدا با عائشه در سال سیزدهم بعثت بوده است.
و ابن ملقن بعد از نقل روایت بخاری و استدلال به آن می‌گوید :
«وبنى بها بالمدینة فی شوال فی السنة الثانیة .ــــــرسول خدا در سال دوم هجری ، عائشه را به خانه خود آورد.»(غایة السول فی خصائص الرسول صلى الله علیه وسلم ، ج 1 ، ص 236 )
طبق این نقل ، رسول خدا در سال سیزدهم بعثت، عائشه را به عقد خود درآورده و در سال دوم هجری رسماً با او عروسی کرده است.
از نقل برخی دیگر از بزرگان اهل سنت به این نتیجه می‌رسیم که ازدواج رسول خدا با عائشه در سال چهارم هجری بوده است. بلاذری در انساب الأشراف در شرح حال سوده ، همسر دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله می‌نویسد:
«وتزوج رسولُ الله صلى الله علیه وسلم، بعد خدیجة، سودة بنت زَمعة بن قیس، من بنی عامر بن لؤی، قبل الهجرة بأشهر... فکانت أول امرأة وطئها بالمدینة.ــــــ رسول خدا بعد از خدیجه، چند ماه قبل از هجرت با سوده بنت زمعه ، ازدواج کرد و او نخستین همسری بود که رسول خدا در مدینه با او همبستر شد.»( أنساب الأشراف، ج 1 ، ص 181)
از طرف دیگر ذهبی مدعی است که سودة بن زمعه، چهار سال تنها همسر رسول خدا بوده است.
«وتوفیت فی آخر خلافة عمر ، وقد انفردت بصحبة النبی صلى الله علیه وسلم أربع سنین لا تشارکها فیه امرأة ولا سریة ، ثم بنى بعائشة بعد ... .ـــــــ سوده در سال آخر خلافت عمر از دنیا رفت، او چهار سال تنها همسر رسول خدا بود ، هیچ زنی و هیچ کنیزی در آن چهار سال با سوده در این امر شریک نبود، سپس رسول خدا با عائشه ازدواج کرد.»( تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3 ، ص 288 )
در نتیجه ، عائشه در سال چهارم هجرت (چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده) با آن حضرت ازدواج کرده است.
حال با مراجعه به مدارک و اسناد تاریخی سن عائشه را در هنگام ازدواج بررسی خواهیم کرد:
مقایسه سن عائشه با سن اسماء بنت أبی بکر:
یکی از مسائلی که سن دقیق عائشه را در هنگام ازدواج با رسول خدا به اثبات می‌رساند، مقایسه سن او با سن خواهرش اسماء بنت أبی بکر است. طبق نقل بزرگان اهل سنت، اسماء ده سال از عائشه بزرگتر بوده و در سال اول هجری بیست و هفت سال داشته است. همچنین در سال هفتاد و سه از دنیا رفته است؛ در حالی که صد ساله بوده است.
ابونعیم اصفهانی در معرفة الصحابة می‌نویسد:
«أسماء بنت أبی بکر الصدیق ... کانت أخت عائشة لأبیها وکانت أسن من عائشة ولدت قبل التأریخ بسبع وعشرین سنة.ــــــ اسماء دختر ابوبکر، از جانب پدر خواهر عائشه و از او بزرگتر بود، اسماء، بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمد.»(معرفة الصحابة ج 6 ، ص 3253)
و طبرانی می‌نویسد:
«مَاتَتْ أَسْمَاءُ بنتُ أبی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ سَنَةَ ثَلاثٍ وَسَبْعِینَ بَعْدَ ابْنِهَا عبد اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ بِلَیَالٍ ... وکان لاسماء یوم مَاتَتْ مِائَةُ سَنَةٍ وُلِدَتْ قبل التَّارِیخِ بِسَبْعٍ وَعِشْرِینَ سَنَةً .ـــــ اسماء دختر ابوبکر در سال هفتاد و سه و بعد از پسرش عبد الله بن زبیر از دنیا رفت. اسماء در هنگام وفات صد سال داشت ، بیست و هفت سال قبل از تاریخ (هجرت) به دینا آمده بود.»( المعجم الکبیر، ج 24 ، ص 77 )
ابن عساکر نیز می‌نویسد:
«کانت أخت عائشة لأبیها وکانت أسن من عائشة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة ــــ اسماء از جانب پدر، خواهر عائشه و بزرگتر از وی بود، اسماء بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمده بود.»( تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 69 ، ص 9 )
و ابن اثیر می‌نویسد:
«قال أبو نعیم : ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة.ــــ ابو نعیم گفته: اسماء بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمده است.»( أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 7 ، ص 11)
و بیهقی نقل می‌کند که اسماء، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است:
«أبو عبد الله بن منده حکایة عن بن أبی الزناد أن أسماء بنت أبی بکر کانت أکبر من عائشة بعشر سنین .ــــ ابن منده از ابن أبی الزناد نقل کرده است که اسماء دختر ابوبکر، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است.»(سنن البیهقی الکبرى، ج 6 ، ص 204 )
اسماء در سال اول بعثت 14 ساله و 10 سال از عائشه بزرگتر بوده است . پس عائشه در سال اول بعثت 4 ساله و در سال 13 بعثت (سال عقد با رسول خدا) 17 ساله و در شوال سال دوم هجرت (سال ازدواج رسمی با پیامبر) 19 ساله بوده است.
از طرف دیگر: اسماء در سال 73 صد ساله بوده ، 100 منهای 73 مساوی است با 27 . پس در سال اول هجرت، 27 سال داشته است.
اسماء از عائشه 10 سال بزرگتر بوده. 27 منهای 10 مساوی است با 17 .
پس عائشه در سال اول هجرت 17 سال سن داشته است . پیش از این ثابت کردیم که پیامبر در شوال سال دوم هجری رسماً با عائشه ازدواج کرده است ؛ یعنی عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا 19 سال داشته است.
عائشه، در چه سالی ایمان آورد:
سال اسلام آوردن عائشه نیز، سن او را در هنگام ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه وآله مشخص و روشن می‌کند . طبق گفته بزرگان اهل سنت، عائشه در سال اول بعثت ایمان آورد و جزء هیجده نفر اولی بود که به ندای رسول خدا لبیک گفت.
نووی در تهذیب الإسماء می‌نویسد:
«وذکر أبو بکر بن أبی خیثمة فی تاریخه عن ابن إسحاق أن عائشة أسلمت صغیرة بعد ثمانیة عشر إنسانا ممن أسلم .ــــ ابن خیثمیه در تاریخش از ابن اسحاق نقل کرده است که عاشه در کودکی و بعد از هیجده نفر ایمان آورد.»( تهذیب الأسماء واللغات ، ج 2 ، ص 615 )
ابن هشام نیز نام عائشه را جزء کسانی می‌آورد که در سال اول بعثت ایمان آورده است ؛ در حالی که هنوز کودک بوده است.
«إسلام أسماء وعائشة ابنتی أبی بکر وخباب بن الآرت وأسماء بنت أبی بکر وعائشة بنت أبی بکر وهی یؤمئذ صغیرة وخباب بن الأرت حلیف بنی زهرة.»( السیرة النبویة، ج 2 ، ص 92 )
اگر عائشه در زمان اسلام آوردنش (سال اول بعثت) ، هفت ساله بوده باشد، در سال دوم هجری (سال ازدواج رسمی با رسول خدا) 22 ساله خواهد شد.
اگر سخن بلاذری را بپذیریم که چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده ؛ یعنی در سال چهارم هجری با آن حضرت ازدواج کرده است، سن عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا 24 سال خواهد شد .
این عدد با توجه به سن عائشه در هنگام ایمان آوردن، تغییر می‌کند.
خلاصه آنکه:
سن عایشه در هنگام ازدواج حداقل 19 ساله بوده است البته طبق برخی نقل های دیگر می توان سن عایشه را تا 22 و 24 سالگی بالا برد. پس اینکه گفته شود عایشه در 6 سالگی ازدواج کرده و دختر 6 ساله مناسب برای ازدواج نیست؛ از دروغ‌هایی است که در زمان بنی امیه ساخته شده است و با واقعیت‌های تاریخی سازگاری ندارد.

مطلب دوم: در باب اختلاف سنی در ازدواج و مسأله شهوت
عوام نباشیم
انسانی که فاقد شهوت باشد، یقیناً انسانی است معیوب. قوّه ی شهوت یکی قوای وجودی آدمی است، که ضعف آن به معنی ضعف وجودی شخص است در یکی از شئونات وجودی اش. لذا انسان کامل همان گونه که در سایر قوای وجودی خویش، اکمل مردم می باشد، از حیث قوّت شهوانی نیز برتر از دیگران است؛ تا آنجا که گفته اند: رسول الله(ص) قوّت شهوانی چهل مرد را داشته است؛ کما اینکه در زور بازو و قدرت عقل و قوّه ی غضب ( قوّه ی دافعه) نیز برتر از دیگران بود. رسول الله(ص)، در خوردن بهتر از همه می خورد؛ چون حرام و شبهه ناک نمی خورد. از گوشت حیوانات، به سر دست علاقه داشت و می فرمود: قسمت عقب حیوان به فضولاتش نزدیکتر است. مرغ را در خانه می پرورد تا نجاست خواری نکنند. خرما را بسیار دوست داشت. و اگر غذایی را دوست نداشت نمی خورد. امّا مثل سفها اهل شکم چرانی و همه چیز خواری نبود. در لباس، بهترین را می پوشید که لباس حلال، تمیز، با رنگ روشن، و اغلب از پشم یا پنبه بود. امّا مثل سفها اهل تجمّل در لباس نبود. بوی خوش را دوست می داشت؛ و بیشترین هزینه را صرف عطر می کرد؛ و زیادی همسر را از خصال انبیاء می دانست. شجاعت علوی شعبه ای از شجاعتش بود، و اگر بر کسی خشم می گرفت، دنیا در پیش چشمان آن شخص جهنّم می شد. و ... .
برخی افراد نادان خیال نموده اند که قوّه ی شهوت، یک نقص است؛ لذا سعی نموده اند وجود اولیای الهی را از آن منزّه جلوه دهند؛ و ندانسته و از سر جهل، عیب بزرگی را برای اولیای الهی قائل شده اند. باید توجّه داشت که داشتن قوّه ی شهوت قوی فرق دارد با شهوت محوری و هوسرانی. همان گونه که داشتن قوّه ی خیال قوی فرق دارد با خیال پرداز بودن؛ و داشتن قوّه ی غضب قوی فرق دارد با عصبی مزاج و پرخاشگر بودن. اینها فرقهای ظریفی است که اهل حکمت متوجّه آنند و افراد فاقد حکمت از این دقّتها بی بهره اند.
در وجود آدمی چهار قوّه ی رییسی موجود است که عبارتند از: قوّه عاقله، قوّه ی واهمه، قوّه ی شهوت و قوّه غضب.
قوّه عاقله از حیث نظر، ادراک علوم کلّی و ثابت می کند؛ و از حیث عمل، حُسن و قبح و عدل و ظلم و حقّ و باطل و خوب و بد را تشخیص می دهد.
قوّه ی واهمه از حیث نظر، مدرِک جزئیّات است، چه جزئیّات حسّی و چه جزئیّات خیالی؛ و از حیث نظر، مصادیق جزئی عدل و ظلم و خوب و بد و حقّ و باطل را شناسایی می کند. البته توجّه شود که وهم به این معنی تفاوت دارد با اصطلاح وهم در زبان عوام.
قوّه شهوت، قوّه ای است که منافع وجود شخص را به سوی خویش جذب می نماید. برای مثال آدمی را بر می انگیزد برای غذا خوردن یا ازدواج نمودن یا دنبال کار رفتن یا پس انداز نمودن یا خانه ساختن و تهیّه پوشاک و ... . شهوت جنسی تنها یکی از نمودهای این قوّه است.
قوّه ی غضب، قوّه ای است محافظ و مدافع که مضارّ و خطرات را از وجود شخص دفع می کند. خشم گرفتن بر دشمن، فرار کردن یا استتار نمودن در هنگام بروز خطر و امثال این امور، از فعّالیّتهای این قوّه است.
هر کسی که یکی از این قوا را نداشته باشد، یا در یکی از آنها ضعیف باشد، او معیوب بوده دارای بدترین عیبهاست که نداشتن پا و دست و امثال آنها در برابر چنین عیبی چندان قابل توجّه نیست؛ لکن از آنجا که اکثر مردم از حیث داشتن قوّه ی عاقله معیوبند «وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ »، لذا متوجّه این گونه از عیبها نمی شوند؛ و چه بسا ضعف شهوت یا ضعف غضب یا ضعف واهمه را خوب هم می پندارند.
وجود هر کدام از این قوا و قوّت هر یک از آنها، به خودی خود نعمت و کمال می باشد؛ لکن باید دانست که سه قوّه ی واهمه و شهویّه و غضبیّه، به خودی خود، جزء قوای حیوانی محسوب می شوند؛ و کمال بودن آنها نیز برای حیوانیّت آدمی است. امّا اگر قوّه ی عاقله نیز در مملکت وجود کسی فعلیّت یافته باشد، و ریاست امور مملکت وجود آدمی را بر عهده گرفته باشد، در آن صورت تک تک آن قوا در خدمت انسانیّت او خواهند بود. به تعبیر دیگر، در حکومت عقل، وهم و شهوت و غضب، وزرا و کارکنان عقل خواهند بود. در این صورت هر چه از آنها صادر شود، عین خیر و عین کمال انسانی خواهد بود، نه فقط کمال حیوانی.
آنچه شهوت و غضب و وهم را بدنام نموده، این است که در اکثر افراد بشر، عقل به فعلیّت نرسیده و حاکم مملکت وجود افراد نیست؛ لذا این سه قوّه در مسیر تکامل حیوانی قرار گرفته اند. البته تکامل در بعد حیوانی نیز به خودی خود بد نیست؛ لکن رشد در بعد حیوانی وقتی با رشد در بعد انسانی مورد مقایسه قرار می گیرد، آنها نقص تلقّی می شوند.
اگر عقل در وجود کسی حاکم شد، وهم وزیر او خواهد بود. از حیث نظری، عقل، علوم کلّی را ظاهر خواهد نمود، و وهم آنها را بر مصادیقش تطبیق خواهد کرد. امّا از حیث عمل، عقل، خوب و بد و حقّ و باطل را تشخیص خواهد داد؛ و وهم آن را بر مصادیقش تطبیق خواهد نمود. در این حالت، از عقل، حکمت نظری و عملی ظهور خواهد یافت؛ و از وهم عدالت در نظر و عمل به ظهور خواهد رسید. امّا در غیاب عقل، وهم چیزی از ابلیس ندارد؛ و بازیچه ی ابلیس خواهد بود.
امّا شهوت در حاکمیّت عقّل، منافع شخص را تأمین خواهد کرد، لکن در مدار شرع و حکمت. لذا از آن، عفّت نمودار خواهد شد، در تمام شعبات شهوت؛ از قبیل عفّت جنسی، عفّت شکم، عفّت جاه و ... . و عفّت آن است که نه به حقّ دیگری تجاوز کنی نه به حقّ قوای وجودی خودت. لذا کم خوری بد است همچون پر خوری. هوسرانی بی قید و بند بد است همچون پرهیز نمودن از ازدواج مجاز. ثروت پرستی بد است همچون فقرگرایی غلط. عفّت یعنی عمل نمودن قوّه ی شهوت در زیر فرمان عقل. امّا در غیاب عقل، از شهوت یا بی بندباری نمودار می شود، یا رهبانیّت جاهلانه.
امّا غضب در حکومت عقل، وزیر دفاع می باشد، نه وزیر جنگ. آنجا که فرار را صلاح بداند، حکم عقب نشینی حکیمانه می دهد؛ و آنجا که حمله را تصدیق کند، فرمان حمله صادر می کند؛ و این یعنی شجاعت؛ که ضدّ بی باکی احمقانه و ترس بزدلانه است.
در مورد ازدواج های پیامبر(ص) و بحث شهوترانی
پیامبر خدا (ص) اگر فردی شهوتران ـ به معنی منفی آن ـ بود ،
اوّلاً تا بیست و پنج سالگی مجرّد نمی ماند. بخصوص که تمام عرب اعتراف داشتند که آن حضرت در جوانی بسیار پاک و دارای اخلاقی متعالی بوده است.
ثانیاً در سنّ جوانی با زنی چهل ساله ازدواج نمی کرد ؛ بلکه زنی جوان می گرفت ؛ به ویژه که قامتی استوار و قیافه ای جذّاب و خلقی خوش و خاندانی معروف داشت ؛ لذا از هر دختری خواستگاری می نمود ، جواب ردّ نمی شنید.
ثالثاً آن موقع که قریش به او پیشنهاد نمودند که اگر دست از تبلیغ دین خود بردارد ، به او مال و مقام و زنان و خادمان فراوان می دهند ، دست از آن کار می کشید ؛ امّا چنین نکرد.
رابعاً بعد از ازدواج با عایشه دیگر زنان را رها می ساخت یا به آنها کمتر می پرداخت ؛ حال آنکه حضرتش هیچگاه عدالت بین زنان خود را رها نکرد. لذا بیشترین شکایت را هم از آن حضرت ، عایشه داشت. چون او انتظار داشت که بیشتر از دیگر زنان پیامبر ـ که همگی بیوه بودند ـ مورد توجّه پیامبر باشد.
خامساً به جای دیگر زنان بیوه اش نیز زنانی جوان می گرفت ؛ امّا جز عایشه ، باقی زنان او بیوه بودند.
سادساً مگر استفاده از شهوت بد است؟!! و مگر هر التذاذ جنسی به معنی شهوترانی منفی است؟! این که مردی با زن جوان ازدواج نماید و از لذائذ جنسی بهره ببرد ، کجایش بد است؟! به قول معروف: دهان گربه به گوشت نمی رسید ، می گفت: پیف پیف. آنچه بد است بی بند و باری جنسی است نه لذّت جویی جنسی از راه مشروع و قانونمند. عدّه ای برای خود توهّماتی ساخته اند و آنگاه آن را ملاک قضاوت هم قرار می دهند. اگر لذّت جنسی بد است ، چه یکی چه دو تا ؛ پس باید اصل ازدواج را امری بد دانست. اگر کسی از جهت مردانگی ضعیف است یک همسر انتخاب می کند و اگر قویتر است ، دو همسر و اگر باز هم قویتر است سه همسر و ... . آیا این خوب است که مثل برخی مردان امروزی کسی فقط یک همسر داشته باشد و صبح و شب نیز ناموس مردم را دید بزند و البته اگر پیش آمد دست به ناموس دیگران هم دراز نماید؟ همانگونه که هر کس اندازه ی هیکلش غذا می خورد ، اندازه ی قوای غریزی خود نیز همسر انتخاب می کند.
حضرت رسول الله (ص) اهداف گوناگونی از ازدواجهای خود داشتند ؛ ولی در هر ازدواجی ، شهوت جنسی زیربنای کار است. اگر کسی می گوید من غرض جنسی از ازدواج ندارم ، دانسته یا ندانسته دروغ می گوید. اگر نبود آن هرمونهای جنسی ـ که ایجاد میل به جنس مکمّل می کنند ـ هیچ و مردی زن نمی گرفت و هیچ زنی نیز شوهر نمی کرد. لذا ملاحظه می فرمایید که افراد خواجه ( فاقد هرمونهای جنسی) و نیز افراد اخته شده ، هیچ میلی به جنس مکمّل ندارند. رسول خدا (ص) نیز یک انسان بود ؛ و البته انسانی بود که تمام قوای وجودی اش در بهترین وضعیّت قرار داشت. پس چرا نباید میل به زنان می داشت؟! مردی که میل به زن و زیبایی و زنان جوان نداشته باشد ، اساساً در مردی او مشکل است. بلی چشم چرانی و دست درازی به نوامیس دیگران و بی بند و باری جنسی امری است مردود و خلاف اخلاق ، امّا ازدواج با بهترین و گواراترین گزینه ، امری است طبیعی. همانگونه که میل به غذای خوب و مطبوع امری است طبیعی ؛ امّا به شرطی که از راه حلال به دست آید.
درباره اختلاف سنی در ازدواج
آیا نظر مردم یعنی حقّ؟!
ملاک درستی و نادرستی یک رفتار چیست؟ آیا ملاک درستی و نادرستی، نظر مردم است؟ بیش از یک میلیارد نفر در هندوستان، معتقدند که گاو مقدّس است. آیا به صرف اعتقاد اینها، حقیقتاً گاو مقدّس می شود؟ بیش از یک میلیارد مسیحی، معتقدند که عیسی مسیح، خدا بود که به صورت جنین در رحم مریم(س) مجسّم گشت و از او زاده شد و سختی کشید و کشته شد تا گناه بشریّت پاک شود. کدام گناه؟ آن گناهی که آدم(ع) در بهشت کرده بود و از او ارث رسیده بود به فرزندانش. لذا تمام انسانها گناهکار به دنیا می آیند؛ و آن گناه با هیچ قربانی قابل پاک شدن نبود جز با قربانی شدن خود خدا. پس خدا مجسّم گشت تا قربانی شود که بشریّت از آن گناه پاک شود. آیا به صرف اینکه بیش از یک میلیارد انسان چنین اعتقادی دارند، این اعتقاد می شود اعتقاد درست و حقّ؟!
میلیاردها غربی از موجودیّت اسرائیل غاصب حمایت می کنند. آیا به صرف حمایت آنها، اسرائیل غاصب می شود حقّ؟! و ... ؟!!!
آیا بناست پیغمبران طبق باورهای مردم زندگی کنند یا مردم بر اساس تعالیم آنها زندگی کنند؟! اگر بناست که انبیاء طبق باورهای مردم زندگی کنند، اساساً برای چه مبعوث شده اند؟!
آیا بناست خدا حقّ و باطل را به مردم یاد دهد یا مردم به خدا یاد دهند؟!
ملاک حقّ و باطل و درستی و نادرستی چیست؟
پراگماتیستها (سودگرایان) ملاک درست و نادرست و حقّ و باطل را سود و فایده دانسته و گفته اند: آن چیزی حقّ است که فایده دارد؛ و آن چیزی که فایده ی بیشتر دارد، درستتر و حقّ تر می باشد. بر همین اساس است که از نظر تمدّن و فرهنگ غربی، اسرائیل حقّ است؛ حسنی مبارک حقّ است؛ صدّام زمانی حقّ بود؛ و ... . چرا؟ چون برای غرب فایده دارند.
طبق این جهان بینی، در غرب رایج است، حقّ و باطل و درست و نادرست، اموری نسبی اند. لذا چه بسا یک امر، گاهی حقّ است و گاهی باطل. مثلاً اگر در جایی یک حکومت استبدادی مثل حکومت حسنی مبارک یا حکومت سعودی یا حکومت صدّام، برای غرب فایده داشت، آن حکومت استبدادی حقّ است؛ و غربی ها با جان و دل از آن حمایت می کنند. امّا اگر همین حکومتها فایده ی خود را از دست بدهند، می شوند باطل و باید آنها را از میان برداشت؛ همان گونه که صدّام را از میان برداشتند. بر همین اساس است که تروریسم را تقسیم می کنند به تروریسم بد و تروریسم خوب. دموکراسی را تقسیم می کنند به دموکراسی بد و دموکراسی خوب.
لیبرالیستها در تعیریف حقّ می گویند: حقّ آن چیزی است که اکثریّت مردم آن را بپذیرند. لذا اگر اکثریّت مردم زمانی یک امر را بپذیرند، در آن زمان، همان امر حقّ است؛ و اگر در زمانی دیگر، اکثریّت آن را نپذیرند، در آن زمان، آن امر، باطل خواهد بود. لذا حقّ و باطل و درست و نادرست، اموری نسبی اند. مثلاً اگر اکثریّت مردم یک جامعه ، همجنس بازی را بپذیرند، همجنس بازی می شود حقّ و برای آن قانون می نویسند و مخالف آن را ضدّ حقوق بشر می خوانند.
ـ امّا نظر اسلام چیست؟
از نظر اسلام، نه فایده داشتن ملاک حقّ است و نه پذیرش اکثریّت؛ بلکه تنها ملاک حقّ و باطل، فرمان خداست. بلکه اساساً غیر خدا حقّ ندارد برای کسی راه و چاه نشان دهد و درست و نادرست و حقّ و باطل تعریف کند. حتّی خود افراد نیز حقّ ندارند برای خودشان حقّ و باطل تعریف کنند. نه اطاعت از میل فردی خاصّ، نه اطاعت از میل شخصی خود و نه اطاعت از میل جمعی مردم. هر سه ی اینها شرک به خداست. تنها کسی حقّ را بیان می کند خداست؛ و تنها کسی که حقّ فرمان دارد، اوست؛ و تنها کسی که باید اطاعت شود نیز اوست. اگر پیغمبر و امام معصوم نیز اطاعت می شوند، صرفاً از آن جهت است که ابلاغ کننده ی فرمان خدا هستند و از پیش خود فرمان نمی دهند.
خداوند متعال فرمود:
«قُلْ إِنِّی عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلینَ ــــ بگو: من دلیل روشنى از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کرده‏اید؛ آنچه شما در باره ی آن عجله دارید، به دستِ من نیست. حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست؛ که حق را از باطل جدا مى‏کند، و او بهترین جدا کننده است.» (الأنعام:57)
خداوند به رسولش می فرماید: بگو:
اوّلاً من سر خود حرف نمی زنم و به میل خود رفتار نمی کنم؛ بلکه ابتدا با بیّنه (معجزه) اثبات می کنم که از جانب خدا و طبق فرمان او رفتار می کنم؛ و آنگاه از شما می خواهم که تابع من باشید.
ثانیاً نه احکام در دست من است نه حقّ و باطل؛ بلکه هم فرمان دهنده خداست، هم بیان کننده ی حقّ و باطل. من صرفاً حکم او را به شما رسانده و طبق آن رفتار می کنم تا الگوی عملی شما باشم.
همچنین فرمود:
«ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ــــ این معبودهایى که غیر از خدا مى‏پرستید، چیزى جز اسمهایى(بى‏مسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده‏اید، نیستند؛ خداوند هیچ دلیلى بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آنِ خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولى بیشتر مردم نمى‏دانند » (یوسف:40)
هر نوع اطاعتی، عبادت است؛ آنکه از میل خود یا دیگری یا مردم تبعیّت می کند، خود پرست یا دیگر پرست یا مردم پرست می باشد. اطاعت از غیر خدا فقط زمانی معقول می باشد که خدا بدان فرمان دهد.
در این آیه تأکید شده که تبعیّت کنندگان از غیر خدا، هیچ برهان عقلی یا وحیانی بر درستی عمل خودشان ندارند؛ که حقیقت نیز همین است.
آنگاه خداواند متعال تصریح نمود که آیین درست و پایدار آن است که ملاک حقّ و باطل را فقط خدا بدانیم و تنها از فرمان او تبعیّت کنیم. آنگاه فرمود: امّا اکثر مردم، این حقیقت را نمی دانند.
ـ آیه ای دیگر در باب نظر اکثریّت مردم.
« وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُون‏ ـــــ اگر از بیشتر کسانى که در زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند. آنها تبعیّت نمی کنند مگر از ظنّ و گمان ؛ و نیستند مگر کسانی که حدس و تخمین مى‏زنند.» (الأنعام:116)
یعنی درصد بالایی از مردم، بر اساس براهین عقلی و دلائل قطعی وحیانی زندگی نمی کنند؛ بلکه بر اساس ظنون (دلائل آبکی و عرفی) زندگی می کنند. اگر باور ندارید، ده کار مهمّ روزانه ی خود را لیست نموده، با برهان منطقی اثبات کنید که درست می باشند. برای اکثر این کارها، دلائل عرفی مورد قبولی داریم، امّا برهان منطقی و عقلی نداریم. اکثر ما انسانها چنین هستیم. مثلاً مسابقات فوتبال ـ که میلیاردها خرج آن می شود ـ چه توجیه منطقی دارند؟ در حالی که عدّه ای از مردم در فقرند، این همه هزینه های گزاف چه توجیه عقلی دارد؟ میلیاردها انسان روزانه بهترین ساعات عمر خود را صرف تماشای این مسابقات می کنند، که چه بشود؟ این همه وقت خود را تلف می کنیم برای نگاه کردن به فیلمهای بی فایده که چه بشود؟ چند درصد تحصیل کردگان دانشگاهی در رشته ی تخصّصی خودشان مشغول کار می شوند؟ صرف حدود بیست سال از عمر و در نهایت تصدّی کاری که از عهده ی یک دارنده ی مدرک سیکل نیز ساخته است، چه توجیه عقلی دارد؟ و ... ؟ اگر بخواهیم کارهای بی منطق بشریّت را بشماریم، مثنوی هفتاد مَن کاغذ می شود.
آیا ازدواج مردی پنجاه ساله با دختری 13، خلاف عقل است؟
اگر کسی برهانی عقلی ـ نه توهّمات عرفی ـ دارد ارائه کند. این گوی و این میدان. برهانی عقلی اقامه کند که ثابت کند مثلاً یک مرد پنجاه ساله نباید با مثلاً زنی سی سال به پایین ازدواج بکند. دقّت فرمایید! برهان عقلی می خواهم نه سخن فلان روانشناس و نظر فلان روشنفکر و ... . برهانی عقلی و قطعی و منطقی نه فرضیّات و نظریّات و گزارشات آماری و رسوبات فرهنگی ملل و اقوام.
تا افراد برهان هایشان را ارائه می کنند، ما برهان عقلی برای شما می آوریم مبنی بر اینکه نمی توان برای این منظور برهان عقلی اقامه کرد.
از شما می پرسم: اگر مردی پنجاه ساله با زنی چهل ساله ازدواج کند، مشکلی دارد؟ یقیناً می گویید: مشکلی ندارد.
می پرسم: اگر با زنی که سی و نه سال و یازده ماه سنّ دارد، ازدواج کند، چطور؟ روشن است که می گویید: اشکال ندارد. چون چنین زنی با اوّلی تفاوت چندانی ندارد.
می پرسم: اگر با زنی که سی و نه سال و ده ماه سنّ دارد، ازدواج کند، چطور؟ روشن است که باز می گویید: اشکال ندارد. چون یکی دو ماه در برابر سی و اندی سال، چیزی نیست.
به همین نحو، یک ماه یک ماه پایین می آیم تا برسم به این پرسش:
اگر با زنی که سیزده سال سنّ دارد، ازدواج کند، چطور؟
حال بفرمایید که وقتی بنده یک ماه، یک ماه، از سنّ زن کم می کنم، کجا شما خواهید گفت«اشکال دارد»؟ یعنی کدام سنّ را مرز مجاز چنین ازدواجی می دانید؟
نظر دیگران را فعلاً نمی دانم، ولی مهمّ نیست؛ چون هر عددی بفرمایند فرقی برای این برهان ما نخواهد داشت. لذا فرض کنیم که بگویند: سی سال مرز است؛ یعنی مرد پنجاه ساله نباید با زنی زیر سی سال ازدواج کند.
می پرسم: به چه دلیل عقلی؟ طبق کدام برهان عقلی شما سی سال را مرز دانستید؟ چرا ازدواج چنین مردی با زنی که بسیت و نه سال و یازده ماه و بیست و نه روز سنّ دارد قبیح است؟ اگر این ازدواج، قبیح نیست، چرا ازدواج چنین مردی با زنی که بسیت و نه سال و یازده ماه و بیست و هشت روز سنّ دارد قبیح است؟ و ... ؟ و به همین ترتیب، یک روز یک روز پایین می آیم.
شما هر جا توقّف نموده و آن را مرز دانستید، باید بر ادّعای خود مبنی بر مرز بودن آن، برهان عقلی اقامه کنید. و اگر بدون برهان ادّعای مرز کرده باشید، ادّعای شما ارزشی نخواهد داشت. چون نظر شخصی شما برای کسی حجّت نیست.
اگر خوانندگان انصاف علمی داشته باشند ـ که ان شاء الله دارند ـ قبول خواهند نمود که طبق هیچ برهان عقلی نمی توان برای چنین مردی مرزی را تعیین نموده و او را تکلیف نمود که با زنی که دارای پایینتر از آن سنّ است، ازدواج نکند.
طبق این برهان، حتّی سیزده سالگی نیز مرز نیست. لذا حتّی اگر مردی پنجاه ساله، با دختری دوزاده ساله یا ده ساله یا نه ساله یا هشت ساله یا هفت ساله و ... هم ازدواج کند، با هیچ برهان عقلی نمی توان اثبات نمود که او کار قبیحی مرتکب شده است. بلی اگر آن دختر در حدّی است که عمل زناشویی چنین مردی با او، موجب آسیب دیدن اعضای تناسلی وی می شود، آنگاه دلیل موجّه داریم که عمل زناشویی او را قبیح بدانیم. لکن باز هیچ برهانی نداریم که اصل ازدواج آنها را منع کنیم. چون ازدواج لزوماً به معنی برقراری رابطه ی زناشویی نیست.
پس عقلاً هیچ راهی نداریم که برای ازدواج یک مرد پنجاه ساله با یک دختر، مرزی سنّی تعیین کنیم؛ و اگر تعیین نمودیم، یقیناً با عقل نیست بلکه با وهم و ظنّ است. چون عقل هر ادّعایی بکند، برای آن برهان اقامه می کند. امّا خدا ـ که فوق عقل است ـ چنین مرزی را مشخّص نموده ، و آن نه سالگی است برای اصل ازدواج. امّا تا خوف آسیب دیدن دختر وجود دارد، عقلاً و شرعاً رابطه ی زناشویی با او ممنوع خواهد بود. البته سایر التذاذات مانعی ندارد. و روشن است که دختر سیزده ساله از رابطه ی جنسی آسیب عضوی نمی بیند. شاهدش آنکه بسیاری از مادران زمان ما، در سیزده سالگی و چهارده سالگی ازدواج نموده اند. البته توهّم نشود که اعضای جنسی مرد پنجاه ساله برای دختر سیزده ساله خطرناکتر از مرد بیست ساله است. چون اعضای جنسی مرد بعد از بیست سالگی نه تنها رشد اندازه ندارند؛ بلکه با بالا رفتن سنّ، کاهش اندازه نیز دارد.
پس اگر خدا این مرز را تعیین نمی کرد، عقلاً هیچ راهی نداشتیم تا مرزی را مشخّص کنیم. امّا وقتی خدا آن مرز سنّی را تعیین نمود، عقل حکم می کند که باید از حکم خدا تبعیّت نمود. آنگاه برای اینکه مردم آینده، رسوبات فرهنگ غربی را وحی منزل نپندارد، رسول خدا را هم امر می کند به چنین ازدواجی تا از پیش خود، حقّ و باطل نبافند. البته چنین ازدواجی در عصر خود آن حضرت قبحی نداشته است؛ بلکه چنین ازدواجی تا چند صده پیش نیز قبحی نداشت؛ تا اینکه فرهنگ غرب در بلاد شرقی رواج یافت. فرهنگی که زنا و فحشا را تجویز می کند و اینترنت و شبکه های ماهواره ای را پر می کند از صحنه های جنسی، امّا چند همسری و ازدواج مرد مسنّ با دختر نوجوان یا جوان را قبیح معرّفی می کند.
البته توجّه شود که طبق حکم خدا، در امر ازدواج، هم باید پدر دختر راضی به ازدواج باشد هم خود دختر. لذا اگر دختری کم سنّ راضی به ازدواج با مردی پنجاه ساله نشد، روشن است که چنین ازدواجی صورت نمی گیرد. و اغلب دختران جوان، رضایت به چنین ازدواجی نمی دهند؛ مگر در مواردی. لذا اینجا جای شعارهای روانشناسانه نیست. چه بسا مردی پنجاه ساله با یک همسر سیزده ساله ی خودش چنان رفتاری داشته باشد که برای او شیرینتر از یک شوهر 18 ساله باشد. کما اینکه رسول خدا(ص) برای همسرانشان چنین بودند. لذا با اینکه آن حضرت، چندین همسر داشتند، ولی باز زنان دیگر به راحتی حاضر به ازدواج با حضرتش می شدند؛ بلکه برخی از همسران آن حضرت، شخصاً از آن حضرت در خواست نموده اند که آنها را به همسری بگیرد. رفتار حضرتش با همسران خویش چنان زیبا بوده که حتّی زنان دیگر نیز بر همسران حضرتش حسد می ورزیده اند.
رزمنده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۸/۳۰
0
0
انتقاد دوباره دبیرکل سازمان ملل به جنایات عربستان در یمن
دبیرکل سازمان ملل با انتقاد مجدد از جنایات عربستان در یمن گفت: میلیونها نفر اسیر فاجعه بزرگ قرن در یمن هستند.
تاریخ : ۱۳۹۶/۰۸/۳۰- ۱۳:۰۳


انتقاد دوباره دبیرکل سازمان ملل به جنایات عربستان در یمن
دبیرکل سازمان ملل با انتقاد مجدد از جنایات عربستان در یمن گفت: میلیونها نفر اسیر فاجعه بزرگ قرن در یمن هستند.

تاریخ : ۱۳۹۶/۰۸/۳۰- ۱۳:۰۳

درپاسخ به دبیرکل بی ادب سازمان ملل خیانتکارشماره یک
با هشدار، انتقاد و تذکر جنایات وحشیانه عربستان ومتحدانش دریمن حل نمی شود.
عربستان ومتحدانش به علت جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت دریمن باید دردادگاه های بین المللی شوند.
کشورهای ائتلاف سعودی و تحت رهبری آل سعود مرتکب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت دریمن شده اند.
آمریکا، انگلیس وفرانسه مقصر اصلی طولانی شدن جنگ دریمن، سوریه، لبنان، افغانستان ولیبی و منطقه هستند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون به مسئولیتش برای محاکمه عربستان ومتحدانش عمل نمی کند وعمل نکرده است.
آمریکا وهم پیمانانش بعنوان اصلی جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت دریمن ومنطقه باید در دیوان کفیری بین المللی محاکمه شوند.
دبیرکل سازمان ملل، شورای امنیت سازمان ملل و شورای حقوق بشرسازمان ملل تاکنون به پرونده جنایات جنگی آمریکا ومتحدانش رسیدگی نکردند.
آمریکا ومتحدانش تاکنون هیچگاه به قوانین بین الملل، حقوق بین الملل، قانون بین الملل و حقوق بشر احترام نمی گذارند.
بابائی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۱۰ - ۱۳۹۶/۰۸/۳۰
0
0
در پاسخ به بیانیه وزرای خارجه بی ادب اتحادیه عرب، حقیقتا این ننگ بزرگی است برای برخی از دولت های عربی که نوکر دلارهای نجس عربستان سعودی باشند و حزب الله را تروریست بنامند.
نظرات کاربران
نام:
ایمیل:
* نظر: