bazarnews

کد خبر: ۳۸۵۰۶
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۷
گزارش میدانی بازارنیوز/
ژولیده پوش کارتن خوابی را می‌بینی که چشمانش به دستان رهگذران است. می‌گویند چند سال پیش او یکی از دلارفروش‌های مهم این منطقه بود و هست و نیست خود را بر سر سودای دلار از دست داد.

گروه بورس، بانک و بیمه بازارنیوز : احسان سلطانی، پژوهشگر اقتصادی، در کانال تلگرامی خود نوشت:

از میدان فردوسی که به سمت چهارراه معروف استانبول قدم می زنی، کم کم رنگ اسکناسهای دلار نو و کهنه به چشمت می خورد. بورس فروشگاههای مصنوعات چرمی و کیف و کفش برندهای ایرانی که تمام می شود، نمایشگاه بزرگ و بی رونق شرکت سهامی فرش ایران خودنمایی می کند و در طرف راست خیابان دیوارهای بلند و طولانی سفارت انگلیس آغاز می شود. پس از عتیقه فروشی ها و صرافی های رسمی، انبوه سوداگران، فروشندگان و خریداران دلار در تقاطع خیابان منوچهری با خیابان فردوسی جمع شده اند.

 در پیاده روهای تقاطع جای راه رفتن نیست. درست در جایی که منوچهری به فردوسی می رسد محوطه مثلثی شکلی قرار دارد با باغچه هایی و میدان کوچکی در میان آن. در میانه میدان تندیسی دایره ای با طرح یک سکه برنزی با نقش شاهی ایرانی سوار بر اسب و تیر و کمانی در دست در حال شکار شیر نصب شده که به نظر می رسد مربوط به دوران پارتیان و یا ماقبل از آن باشد. در محوطه میدان سقاخانه ای قرار دارد که دیر زمانی است آب ندارد و به یاد سه شهید دفاع مقدس (حبیب اله داودآبادی، حسین خوبرو و محمدعلی اخباری که یادشان گرامی باد) ساخته شده و گویا مسئولین شهرداری دیری است آن را به فراموشی سپرده اند. به سختی می توان به داخل محل تجمع دلارفروشان راهی جست. از پیر و جوان و در میان هیاهوی جمعیت، همه گویش ها و لهجه های ایرانی به گوش آشنا می آیند. کف زمین پر است از آشغال و پوست تخمه و ته سیگار و لیوان یک بار مصرف. در شلوغی میدان، دستفروشی چای داغ می فروشد و دیگری جوراب های ارزان قیمت.
قهوه خانه های نزدیک به تقاطع که چند ماه پیش مشتری چندانی نداشتند، اکنون دیگر جای نشستن ندارند. دو پسر جوان یکی آکاردئون می زند و دیگری آوازی به آذری می خواند. شاگرد قهوه چی برای طلب انعام منقل اسپند را دور می گرداند. لابلای دود قلیان ها همه گفتگوها بر سر دلار دور می زند. خیلی ها دو دستگاه موبایل در دست دارند و کاغذی که بر روی آن اسمها و مبالغی نوشته شده است. هر از چند گاهی یکی وارد می شود و به سختی برای خود جایی باز می کند. اولین چیزی که بر زبان می آورد یک عدد دو رقمی است، مثلا 65 که به مفهوم آخرین مبلغ معامله شده به میزان 4865 تومان به ازای یک دلار است.
بر خلاف آن چه مشهور است، در چهارراه استانبول اثری از دلارفروشان به چشم نمی خورد. در یک طرف چهارراه مجتمع های تجاری قدیمی مانند فردوسی قرار گرفته اند که مرکز فروش پوشاک مردانه کاژوال کشور هستند و در دو سوی دیگر دیوارهای سفارتخانه های انگلستان و ترکیه. در جوار صرافی هایی که در طول خیابان فردوسی از چهارراه استانبول به سمت میدان فردوسی پراکنده شده اند و دلارفروشان دوره گردی که با بساط یا بدون بساط خریدار و فروشنده ارزهای خارجی هستند، تقاطع منوچهری با فردوسی به یکی از محلهای تجمع اصلی سوداگران غیررسمی ارز تبدیل شده است. صرافی ها با تابلوهایی که بهای روز خرید و فروش انواع ارزهای معتبر و متداول خارجی را نشان می دهد، در کنار ارز به خرید و فروش سکه نیز اشتغال دارند. در خیابان منوچهری اثری از دلارفروشان نیست و پر است از مغازه های لوازم آرایشی و بهداشتی و چمدان و کیف.
چند سال پیش که دولت وقت گناه افزایش نرخ ارز را به گردن دلارفروشان این منطقه انداخت، آنها به فرعی های خیابان منوچهری از قبیل کوچه قدیمی و معروف ارباب جمشید مهاجرت کردند. متقاضیان و شرکتهای بزرگ از طریق صرافی هایی که در سطح شهر پراکنده شده اند و حتی در کشورهای دیگر فعالیت دارند، نیاز خود به ارز غیر رسمی را تامین می کنند. تقاطع منوچهری با فردوسی محل مراجعه مصرف کنندگان خرد و مسافرین سفرهای خارجی است و مردمی که دلار را به عنوان پس انداز و پشتوانه مالی قابل اتکاءتری نگهداری کرده و بسته به وضعیت بازار و نیاز مالی اقدام به خرید یا فروش آن می کنند. در مجموع با توجه به مراودات و مبادلاتی که دلالان با بعضی از صرافی ها و عرضه کنندگان بزرگ ارز دارند، حجم مبادلاتی که در این میدان که قطر آن اندکی بیش از ده متر است قابل ملاحظه به نظر می رسد.
در لایه پنهان و شاید مهمتر از آن چه در زمینه خرید و فروش ارز در این میدان جریان دارد، معاملات صوری و یا به عبارت بهتر قماری است که بر سر دلار رخ می دهد. در این معاملات واحد اصلی خرید و فروش خط است. یک خط یعنی یک میلیون دلار و واحد خردتر یکصد هزار دلار است. معاملات بر سر خرید یا فروش دلار در روز بعد شکل می گیرد. یکی با دیگری که طرف حساب است، تماس گرفته و درخواست خرید مقدار معلومی از دلار را می کند و بر سر قیمت توافق نهایی می شود. مدت این معاملات یک روز بوده و زمان معمول تسویه بین ساعت یازده تا سه بعد از ظهر روز بعد می باشد. در اینجا معمولاً قرار نیست که روز بعد معامله ای واقعی صورت گیرد، نه دلاری در کار است و نه ریالی برای پرداخت بهای آن. بعضی اوقات واسطه ها کارگزار این معاملات برای دیگران هستند. در روز بعد اگر نرخ دلار (نسبت به مبلغ مورد توافق) بالا برود، آن که خرید کرده بسته به حجم خرید، سود کلانی را برده و آن که دلار را ارزانتر فروخته متضرر می شود. در توضیح بیشتر، یکی از دلالان می گوید یکی با من تماس می گیرد و برای فردا درخواست خرید مثلاً دو خط دلار می کند و پس از چانه زنی بر سر مبلغ (مثلا 4850 تومان) توافق می شود.

لذا من باید روز بعد دو میلیون دلار به مبلغ هر دلار 4850 تومان به او بفروشم. اگر در روز بعد نرخ دلار افزایش یابد من متضرر خواهم شد زیرا باید دلار را به مبلغ گرانتر از آن چه فروخته ام خریداری کرده و به مبلغ توافق شده بفروشم. چون نفس معاملات صوری است، مابه التفاوت معامله پرداخت می شود. به عنوان مثال اگر دلار 4900 تومان باشد، به ازای دو میلیون دلار (ضرب در 50 تومان) یکصد میلیون تومان بدهکار می شوم. در صورتی که نرخ دلار کاهش یابد، طرف مقابل من زیان خواهد دید و موظف به پرداخت خواهد بود.
او می افزاید در اینجا هیچگونه سند، رسید و یا قراردادی وجود ندارد و تنها عامل عرفی تعهدآور قول و گفته اشخاص است. افراد زیادی را می شناسد که تا میلیاردها ریال در این معاملات صوری از دست داده یا به دست آورده اند. در همین حین به یکی که کمی آن سوتر نشسته اشاره می کند و می گوید همین چند وقت پیش هفتصد میلیون تومان زیان داد که هنوز چهل میلیون تومان آن را بدهکار است. در هنگام خسارت و زیان معمولاً طرف مقابل خود را متعهد به پرداخت مبالغی که گاه تا بیش از ده میلیارد ریال می رسد می داند و گاه پیش می آید که طرف متواری شده و از زیر بار تعهد خود شانه خالی کرده و در صورت ذینفع بودن واسطه، او باید تاوان آن را بدهد. این نوع معاملات صوری بین دلالان این منطقه انجام شده و اگر تازه واردی بخواهد وارد میدان شود، در ابتدا باید نقدی معامله کرده و به تدریج با دیگران به صورت اعتباری کار کند. تعداد دلالان و واسطه گران فعال چند صد نفر بیشتر نیست. دلال دیگری با لحنی تاسف بار می گوید این بازار برنده ای ندارد و کسی را نمی-شناسد که از این راه به جایی رسیده باشد. کم کم هوا رو به تاریکی می رود و ژولیده پوش کارتن خوابی را می بینی که چشمانش به دستان رهگذران است. می گویند چند سال پیش او یکی از دلارفروش های مهم این منطقه بود و هست و نیست خود را بر سر سودای دلار از دست داد.
* بر اساس مشاهدات نویسنده

 

نظرات کاربران
نام:
ایمیل:
* نظر: