من فکر میکنم اقای احمدی نژاد دید درستی نداشت از اینکه چطور میشود اقتصاد را توسعه داد و رشد و اشتغال چطور اتفاق میافتد. این را در طرح بنگاههای زود بازده میتوان دید و مقدار زیادی پول دست شرکتهای کوچک گذاشتند تا کار ایجاد کنند.
گروه اقتصادکلان بازارنیوز: هادی صالحی اصفهانی سال ها در آمریکا زندگی می کند و استاد تمام دانشگاه ایلینوی آمریکا است. او در دهه 1350 برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و تا به امروز مشغول فعالیت علمی است. تخصص او در علم اقتصاد، مباحث اقتصاد کلان همچون تورم و رشد اقتصادی را در برمیگیرد. رشد اقتصادی در دهه 40، مشکلات اقتصادی در دهه 50، مدیریت اقتصاد در دهه 60 و سیاست های اقتصادی در دهه های بعدی تا به امروز در گفتگوی تصویری او با اقتصاد نگار مورد بررسی این اقتصاددان قرار گرفته است که در چند قسمت توسط بازارنیوز منتشر می گردد.
* رانت و نابرابری در ۵ سال آخر جنگ:
من فکر کنم که در آن زمان زمینه آن شکل گرفت و آن موقع پیدا نبود و اگر شما به زندگی روزمره مردم در سال اخر جنگ نگاه میکردید حس نکردم که تفاوتها از زمان شاه بیشتر شده و فکر می کردم که خیلی کمتر هم شده و در ان زمان هزینههای زندگی مردم در بالا و پایین شهر به یکدیگر شبیهتر بود این باعث شد که یک عده داراییهایی را به دست بیاورند که به دست آوردن انها برای بقیه ممکن نبود.
* در دوره سازندگی آقای هاشمی قصد داشتند دهه ۴۰ را برای ایران رقم بزنند و ایشان با قدرت رفتند به سمتی که در کشور به سردار سازندگی تبدیل بشوند آیا واقعا سازندگی رخ داد؟
کاری که اقای هاشمی در آن سالها شروع کرد کار خوبی بود و زیرساختها باید دوباره ساخته میشد و برنامه ریزی هم کرده بود و عدهای هم در کنار خودداشت تا این برنامه را اجرا کنند شروع و فکر برنامه خوب بود، اما دنیا و زندگی و روابط بین المللی خیلی پیجیدهتر شده بود و اقتتصاد بزرگتر و پیچیدهتر شده بود و احتیاج به تخصص خیلی بیشتری داشت و به نسبت آن کارهایی که قرار بود انجام بشود، تعداد دست اندرکاران کار کم بود و در نتیجه خیلی از تصمیم گیریها کارشناسی نشده بود و ایدئولوژی بازار روی کار آمده بود و اینکه این بازار چطور باید باز بشود خیلی به آن فکر نکرده بودند و کارهایی کردند که در سال ۷۳ و دو سه سال بعد از آن ضربه زد و با مشکل بزرگ پرداختهای خارجی روبرو بودیم ما و رشد اقتصاد شدید افت کرد و تورم ۵۰ درصد آن زمان را ما تجربه کردیم
* این تورم نسبتا شدید که طیف مختلف اقتصاد دانان هم نظرات مختلفی داشتند، اما چرا آدمهایی که به خوبی جنگ را اداره کردند، ولی آدمهای مناسبی برای سازندگی نبودند و خیلی جاها به شیوه جنگی جلو رفتند و باعث شد ما زمین بخوریم آیا این موضوع را قبول دارید؟
تاحدودی، و مطمئن نیستم همه کسانی که در سازندگی بودند همان کسانی بودند که جنگ را اداره کردند مثلا کابینه آقای موسوی عوض شده بود و کسانی که امده بودن دکسانی بودند که از اطرافیان اقای هاشمی بودند و دید انها متفاوت بود از کسانی که اقتصاد کشور رارهبری میکردند و مدیران میانی ان زمان اکثرا از تربیت یافتگان دوره جنگ بودند و بیشتر دید کنترل شده بود تا اینکه ا انعطاف بیشتری داشته باشد. البته در سطح بالا و کسانی که طرفدار اقای هاشمی بودند خیلی بیشتر طرفدار بازار یودند.
* چرا ما نتوانستیم یک راه مشترک پیدا بکنیم؟ چرا نخبگان نتوانستند بین دولتی شدن اقتصاد و اقتصاد بازار به توافق برسند؟
نخبگان یا کسانی که میتوانستند در تصمیم گیری دولت شرکت کنند افراد خاصی بودند که مورد اعتماد بودند و آن حلقه بسیار کوچک بود بنابراین توانایی اینکه بتوانند یک دید خوب را جا بندازند اصلا نبود. یک کمبود متخصص حتی در کابینه آقای رفسنجانی که قصد داشت سازندگی را جلو ببرد مسئله بسیار مهمی بود و همان کمبود متخصص باعث شد که بحران ارزی سال ۷۳ بوجود بیاد که اصلا لزومی نداشت اتفاق بیافتد و میشود گفت: یک اتفاق خود ساختهای بود که البته بعد از یکی دوسال این کار را به خوبی جمع کردند و زمینهای شد برای دوره نسبتا خوب آقای خاتمی.
* دولت اصلاحات که بیشتر به دستاوردهای سیاسی و فرهنگی معروف است و از دید اقتصاد دانها در دوره ایشان اگر همه چیز خوب نبود بد هم نبود و یک ثباتی را راحت میشد دید.
بله به خصوص دوره دوم دولت اصلاحات که مسائل سیاسی را یک مقدار پشت سر گذاشته بود و گروهی که دور رئیس دولت بودند که دید سیاسی داشتند مقداری عقب نشسته بودند. به نظر میاید اقای خاتمی در ان زمان کمک کرده است به بهبود اوضاع اقتصادی کشور و اقتصاد ایران یک دوره چهارساله خیلی خوبی داشت و درآمد نفتی کم کم در حال رشد کردن بود و در دوره اول ریاست جمهوری ایشان بیشتر بحثهای سیاسی داغ بود البته در همان دوره اول در حوزه اقتصادی هم اشتباهاتی داشتند، اما در مجموع فضا برای اقتصاد دانان و متفکرین برای فکر کردن درباره اقتصاد باز بود و این در دوره دوم خودش را نشان داد. به نظرم بهترین چهارساله بعد از انقلاب از نظر اقتصادی همان چهار سال دوم بود.
* می رسیم به دوره آقای احمدی نژاد که در دوره ایشان به قول شما قیمت نفت شیب صعودی داشت و درامد دولت به ۸۰۰ میلیارد دلار رسید چه می شود که دوباره در دوره ایشان همه چیز به هم میریزد؟
من فکر میکنم اقای احمدی نژاد دید درستی نداشت از اینکه چطور میشود اقتصاد را توسعه داد و رشد و اشتغال چطور اتفاق میافتد. این را در طرح بنگاههای زود بازده میتوان دید و مقدار زیادی پول دست شرکتهای کوچک گذاشتند تا کار ایجاد کنند.
* واضح بوده که در دوره اقای احمدی نژاد کشور هنوز ساخته نشده بود چرا ما یاد نگرفتیم که می شود جای بهتری هم استفاده کرد؟
فکر کنم آن دید اقای احمدی نژاد بود که کسی را قبول نداشت و سعی نکرد یک کابینه درست کند که همه را کنار هم بگذارد و فکر کنند که بهترین جا برای سرمایه گذاری چیست در آن دوره جادهها و راه آهن رشد خوبی داشت و کار خوبی بود، اما هزینههای بالایی داشت. یکی از اشکالات این بود که همان سال اول که ایشان آمد شروع کرد به اعتبار زیاد ایجاد کردن. چاپ پول و ایجاد نقدینگی خیلی زیاد به امید اینکه این پول به دست مردم می رسد و سرمایه گذاری زیاد می شود، اما اقتصاد ایران همچین کششی را نداشت و به جای تولید تورم آورد و سال ۸۷ تورم رسید به ۳۰ درصد. دولت برای اینکه وضع بدتر نشود یک ترمز زد و یک رکودی بوجود آمد و تورم در سال ۸۹ به حدود ۹ درصد آمد همان سالی که طرح هدفمندی یارانهها اجرا شد.