bazarnews

کد خبر: ۵۲۹۳۴
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۴
اروپا در قضیه برجام اگر بر خلاف امیال آمریکا رفتار کند نه برای همراهی با ایران که برای نجات انسان کاری تاریخی کرده اما اگر قانون وضع شده را بی حیثیت کند، باید اذعان کنیم که نظریه فهم مشترک ورشکسته و ابتذال شر فراگیر شده و این دقیقا نقطه تاریخ ساز است.

اقتصاد کلان بازارنیوز: سده هجدهم، سده مهمی در تبیین زندگی انسان مدرن است؛ زیرا در این سده بود که از پس زلزله مرگ بار «لیسبون» اندیشمندان به صرافت آن افتادن تا تبیینی جدید و بنیانی نو برای اخلاقیات و پدیده خیر و شر بنا نهند.
کانت که خود اندیشمندی تاریخی برای رویارویی با این مساله نو بود با بنیادی جدید، انسان را فارغ از خدا و متافیزیک، در محدوده تنظیم اخلاق قرار نهاد و با بیان آنکه، خدا خارج از محدوده فهم بشر است به بررسی مساله شر پرداخت.
هر چند او پیش از این در مقاله مهم روشنگری چیست؟ به پردازش مفهوم انسان مدرن پرداخته بود و در بدایه مطلب بیان داشت که: «روشنگری خروج آدمی از نابالغی خودخواسته است. نابالغی یعنی ناتوانی در کاربستِ فهم خود بدون راهنمایی دیگری. این نابالغی وقتی ناخواسته است که سرچشمه اش نه نبودِ فهم که فقدان تصمیم و نبودِ دلیری برای کاربرد ذهن خویش بدون راهنمایی دیگری است. دلیری دانستن داشته باش! بنابراین «دلیریِ کاربستِ فهم خود را داشته باش»؛ شعار روشنگری است.
همین گزاره بود که شالوده انسان مدرن را پی ریزی کرد بدان معنا که اندیشیدن و قدرت تصمیم بر اساس اندیشه خود و استقلال در تصمیم اندیشمندانه نمود انسان عصر جدید شد و تبیین این انسان آنگونه که کانت بیان میکند بر اساس یک اخلاق خود ساخته بر اساس وجدان ( که جامعه شناسان آن را قرارداد اجتماعی می خوانند)است لذا خیر و شر بر اساس قدرت تعقل انسان مدرن و تصمیم برای انجام آن صورت بندی شد .
بر همین اساس از نگاه کانت «شر آن چیزهای بدی نیست که برای انسان ها رخ می دهد. درد، اندوه، زخم، قحط، مرگ و حتی حالت هایی چون حسّ تحقیر شدگی و شرم زدگی؛ شر به شمار نمی روند. شر، نه صفتِ مصائب طبیعی که صفتِ رفتار آدمیان است؛ اعمالی که نباید انجام دهند ولی میان انجام دادن و انجام ندادن، اولی را انتخاب می کنند؛ رفتارهایی آلوده ی خشونت و قساوت: از جنگ، تجاوز، شکنجه و قتل گرفته تا رفتارهای بی رحمانه دیگر»
همانطور که گفته شد مدرن بودن انسان بر اساس «انتخاب» صورت می گیرد و آنجا که انسان دلیری انتخاب بر اساس اندیشه را داراست تفکر مدرن حدوث می یابد و بر اساس آنچه از کانت بیان شد تصدیق این رفتار قرارداد اجتماعی است که بر اساس انتخاب افراد شکل می گرد.
اما از رهگذر تاریخ چنان رخداد هایی حادث گردید که این بنیان را با پرسشی دیگر روبرو کرد هنگامی که انسان مدرن بر اساس یک انتخاب جنگ های خانمان برانداز جهانی را رقم زد و محصول آن حتی از رخداد های طبیعی که اندیشمندان از پس آنها به تبیین جدید دست یازیده بودن، بیشتر و هولناک تر شد.
انسان مدرن بر اساس یک خرد جمعی به این نتیجه رسید که برای زیست در جهان به دو عنصر توامان نیازمند است اول حق حیات که با تولد هر انسانی همراه اوست و دیگری حق بهزیستی و این دو همزمان از حقوق مصرح انسان قلمداد شد اما رخداد جنگ های جهانی این هر دو را زیر پا نهاد و هنگامی که نازی ها بر اساس یک انگاره تهی از عقلانیت کوره های آدم سوزی را بنا نهادند مفهوم شر به کلی عوض شد.
اما مهمترین تلنگر برای انسان پساجنگ هنگامی ظاهر شد که «آیشمن» به عنوان متولی کوره های آدم سوزی در اسرائیل مورد محاکمه قرار گرفت و از آنجا که با تعریف افلاطون فلسفه و اندیشه با حیرت آغاز می شود، پاسخ های آیشمن در دادگاه چنان حیرت انگیز بود که هانا آرنت فیلسوف سیاسی قرن بیستم و از زندانیان اردوگاه کار اجباری ،به صرافت تبیین این رخداد مهیب افتاد.
آرنت که خود را مومن به آموزه های اخلاقی کانت می دانست، معتقد بود آنجا که فهم بشر درگیر باشد و این فهم که منتج به آزادی می شود به کار آید، انتخاب ها نباید بر اساس رفتاری شرورانه باشد اما آنچه از گفته های آیشمن برایش حادث شد کنار گذاشتن قوه عقل و به طریق اولی اختیار و سر سپردگی محض این فرد به دستورات بود که نتیجه اش فاجعه هولوکاست را خلق کرد.
آرنت بر همین اساس و با تاسی بر کانت که مفهوم «شر رادیکال» را برای انتخاب شرورانه قبل از عمل برگزیده بود، در کتاب «آیشمن در اورشلیم؛ گزارشی از ابتذال شر» به بررسی این پدیده نو پرداخت که صرفا آیا عمل و یا انتخاب شرورانه به معنای شر است و فرد خاطی شرور محسوب می شود؟
آنجا بود که با کاربست این مفهوم که انسان مدرن از پس گسترش دموکراتیک جوامع، محصور امیال سردمداران شده و بر همین اساس رفتاری تهی از تعقل را از خود نشان می دهد و با بررسی اعتراف های آیشمن به این نتیجه گیری درخشان رسید که دنیای جدید از پس روشنگری و تمدن نو، گویی مفهوم شر را نیز قلب کرده و نوعی از پیش پا افتادگی این مفهوم را صورت بندی کرده است که آرنت آن را «ابتذال شر» نامید؛ به این معنا که هنگامی که انسان عقل خود را بسته و به ندای درونی خویش پاسخ ندهد و صرفا از روی تبیین ساخته شده توسط امیران عملی را انجام دهند، نتیجه آن چیزی جز آنچه در جنگ جهانی دوم حادث شد رخ نخواهد داد.
وی ادامه داد تا این روش در جهان جاری باشد، هر انسان بالقوه امکان عملیات شرورانه را در خود دارد و امکان تکرار نیز وجود خواهد داشت.
قرن بیستم به پایان رسید، انسان پسا جنگ آنچنان بر سر رفتار خود با تردید روبرو شد که برای جلوگیری از تضییع حقوق مصرح خود یعنی حق حیات و حق بهزیستی، دست به دامان قراردادی جدید شد که از پس آن جنگ ها منکوب شد و توزیع عادلانه جای جنگ را گرفت.
احداث سازمان های عریض و طویلی چون سازمان ملل هم بر همین اصل بود و قرار بر آن شد که صلح جای جنگ را برای جلوگیری از رخ دادن جنایتی جدید بگیرد.
اما آنچه در ادوار مختلف، انسان را به صرافت رفتار شرورانه انداخته بود، نه آزمندی برای کشور گشایی که انتفاع منافع و ایجاد اتوریته جهانی بود؛ بنابر این، چون در دوران صلح نیز این دو با انسان همراه بود جنگ در لباسی دیگر باز تولید شد و اگر جنگ و گلوله مفاهیمی خشن بودند، تحریم و اقتصاد از بیانی لطیف بهره می برد و تحریم جایگزین جنگ و اقتصاد جایگزین گلوله شد!
گفتیم دوران مدرن دو حق را توامان برای انسان به رسمیت شناخت و تخطی و تضییع هرکدام را به مصداق عملی خلاف انسانی و شرورانه تعریف کرد؛ بنابر این اگر در جنگ نظامی هدف از بین بردن حق حیات بود در تحریم - بخوانید جنگ اقتصادی - این حق بهزیستی بود که آماج حملات قرار می گرفت.
کسب منافع حداکثری و ایجاد اتوریته جهانی که همواره همراه دولت های مختلف بوده، باعث شد که آمریکا به عنوان قدرت بلامنازع خاتمه دهنده جنگ جهانی دوم، تبدیل به قدرت اقتصادی شود و هنگامه ای که سازمان های اقتصادی جهان در حال ساختن بود با برگزاری اجلاس «برتون وودز» قدرت اقتصادی خود را نیز بر جهانیان با تسلط دلار به مصطبه نشاند، این بار نیز با عناوین مختلف تصمیم در تحریم می گرفت و با استفاده از ابزار زور و البته جهان روایی دلار سعی در به کرسی نشاندن حرف خود می کرد؛ هرچند میزان موفقیت یا شکست این رفتار موضوع نوشتار ما نیست اما آنچه حائز اهمیت است همراهی جمعی در رخدادی دیگر است.
اگر زلزله لیسبون در اخلاق الهی و جنگ جهانی دوم در اخلاق انسانی تکانه ایجاد کرد، رفتار «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا تکانه سوم را بر اخلاق جمعی- حقوقی بشر وارد کرد؛ آنجا که از برجام خارج شده و تحریم هایی جدیدی بر کشور ایران وضع کرد. اما چرا این تحریم های جدید رفتاری خرق عادت های قبلی است؟
بر اساس توافق هسته ای 6 کشور جهانی به علاوه ایران پذیرفتند که بر اساس حقوق بین الملل که محصول قرارداد جمعی کل بشر پساجنگ بود به مناقشه هسته ای ایران پایان داده و این رخداد بر اساس قطعنامه 2231 شورای امنیت به قانون تبدیل شد.
وقتی از قانون سخن می گوییم یعنی رفتاریست که برای همه لازم الاجراست و تخطی از آن کاری خلاف محسوب می شود و بر طبق آنچه عهدنامه جهانی بر آن تصریح کرده، همراه کنندگان نیز عملی مجرمانه را انجام داده اند اما آمریکا بر اساس رفتاری قلدرمآبانه نه تنها از برجام خارج شده بلکه کشور های دیگر را نیز با ارعاب و تهدید مجبور به همراهی در این بی قانونی می کند.
اروپا که روی دیگر این توافق نامه بین المللی قرار داشت، امروز در یک موقعیت تاریخی قرار دارد؛ زیرا اگر بر اساس منافع تصمیم گیری کند قانونی که خود یکی از واضعان آن بوده را زیر پا نهاده و اگر بر خلاف خواسته دولت آمریکا رفتار کند مورد تحریم قرار خواهد گرفت و این دقیقا همان نقطه کانونی است که کانت به آن اشاره کرد؛ انتخاب!
هرچند اتحادیه اروپا در سخن همچنان از برجام حمایت می کند اما در عمل همچنان مردد است و آنگونه که آرنت در تبیین رفتار دولت نازی به آن پرداخت و نام آن را «ابتذال شر» نامید؛ گویی بار دیگر در حال رخ دادن است زیرا عدم استفاده از عقل خویشتن خویش و اجرای کورکورانه عوامل دولت آمریکا بر خلاف قانون جهانی همان رفتار مبتنی بر پیش پا انگاشتن شر است.
حال جهان و افکار عمومی که بر اساس یک قرارداد اجتماعی تصمیم به همزیستی مسالمت آمیز گرفته اند در انتظار یک تصمیم سخت است، تصمیمی که ماحصل آن، رفتاری اخلاقی به معنای خیر و یا رفتاری غیر اخلاقی به معنای شر است و تاریخ زمانی شکل می گیرد که اراده ها ساخته و پرداخته شود.
همانطور که در بالا گفته شد، انسان مدرن از آنجا مدرن تلقی شد که به تعبیر گفته شده «دلیری استفاده از فهم خود» را بدون تقلید از دیگری داشته باشد و حال، انتخاب اروپا یک انتخاب تاریخی است زیرا نتیجه آن برای آینده بشر مهم خواهد بود و آنچنان که کانت تبیین می کند «ناتوانی در داوری میان نیک وبد، حماقت است، عیبی که هیچ درمانی ندارد ».
اگر در این گردنه تاریخی اروپا بر خلاف امیال آمریکا رفتار کند نه برای همراهی با ایران که برای نجات انسان کاری تاریخی کرده است و اگر با دولت آمریکا همراهی و قانون وضع شده را بی حیثیت کند، بر اساس نظریه «پل والری» باید اذعان کنیم که نظریه فهم مشترک ورشکسته شده و ابتذال شر آنگونه که آرنت تبیین کرد فراگیر شده و این دقیقا نقطه ایست که تاریخ ساخته خواهد شد.
تحریم همچون جنگ شر است و همراهی دیگر دولت ها پس از قطعنامه 2231 که محصول فهم جمعی است به مذبح بردن اخلاق انسانی تببین شده است و نتیجه آن چیزی جز «ابتذال شر» نیست!

نام نویسنده: امیرفلاح
نظرات کاربران
نام:
ایمیل:
* نظر: