bazarnews

کد خبر: ۶۱۰۶۷
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۶
داداش فقط یک اتاق 6 متری داشت و یک میز کار و یک لب تاپ و یک موبایل . همش به اینترنت وصل بود و به اصطلاح بازاریابی اینترنتی می کرد و همه چی می فروخت

هر چی بابا می گفت تو کت داداش نمی رفت که ویزیتور  شدن هم هنر است داداش قبول نمی کرد می گفت من می خوام کسب وکار اینترنتی  راه بندازم . بابا از این حرفا چیزی سر در نمی آورد و مدام میگفت تو اگه تو کف بازار خاک نخوری چیزی نمی شی برای کسب درآمد باید سختی کشید . کار کرد . زحمت کشید تا لقمه نونی به دست آورد .

 اما داداش نظرش فرق داشت. او می گفت حتی می شه با بازاریابی اینترنتی هم پول در آورد. حتما لازم نیست که بری کف بازار و خاک بخوری. الان خیلی ها کسب و کار اینترنتی دارند و از این طریق پول در می آرن. نیازی به دفتر و دستک قدیم نیست. اما بابا بازار را به شکل سنتی می دید و اعتقاد داشت که تو باید کار کنی و یه مغازه دو نبش برای خودت تو بازار بخری.

از نظر بابا راه اندازی کسب و کار نیاز به مقدمات داشت باید شاگردی کرد باید سختی کشید اما داداش می گفت. دیگه زمانه این جور حرف ها گذشته. درآمد اینترنتی یه واقعیته که الان هزاران نفر دارن این جوری پول در میارن و زندگی می کنند. از نظر داداش اینترنت بازی کسب و کار رو تو دنیا عوض کرده . می گفت : الان کسانی هستند که کسب و کار پر درآمدی هم دارن اما یک متر مغازه ندارند. بابا می گفت : مگر می شه کاسب بود و مغازه نداشت. یه جا باید باشه که بتونی محصول تو بفروشی و داداش از دنیای امروز و بازار جدید و سرمایه گذاری در کسب و کار اینترنتی می گفت.

داداش مثل بابا تو کف بازار خاک نخور . او به دانشگاه نرفت اما در کلاس های مختلف MBA شرکت کرده بود و برای خودش استادی بود. او مدیریت ارتباط با مشتری رو می دونست و اصول بازاریابی و فروش را می دونست. در باره تبلیغات هوشمند و برند سازی می تونست ساعت ها حرف بزنه  و اظهار نظر کنه.

داداش بعد ها در عمل ثبات کرد که نظر اون درسته. در فاصله کمتر از سه سال تونست در فضای مجازی جا باز کنه و مثل یک آدم حرفه ای  کسب و کار اینترنتی راه بندازه و پول دربیاره . بعدها که داداش به پول و پله رسید باز هم بابا اونو قبول نداشت می گفت این کارا آخر و عاقبت نداره . فردا دیدی همه اینا رو بستند تو می خوای چی کار کنی؟ اصلا مگه همه چی دست تو هست. فردا اینترنت جهان دچار اشکال می شه تو باید بشینی و سبزی پاک کنی.

 اما داداش گاهی در مقابل حرف های بابا می خندید و سکوت می کرد.و گاهی هم به زبان ساده در باره بازاریابی اینترنتی و کسب و کارهای اینترنتی توضیحاتی می داد که بابا اصلا قبول نداشت .می گفت من پنجاه سال خاک بازار رو خوردم  تازه بسم الله بسم الله راه می رم تو چطور تو عرض سه سال تونستی این همه پول در بیاری حتما یه جای کار می لنگه.

داداش هر چی می گفت بابا قبول نمی کرد گاهی وقتا تو مهمونی ها بقیه هم دخالت می کردند اما بابا اعتقادداشت تو باید دو متر مغازه برای خودت داشته باشی. کسب وکاری که با سیم و برق و اینترنت باشه دو زار نمی ارزه . اما داداش می گفت نه تنها اینها از بین نمی ره بلکه روز به روز بیشتر رشد می کنه و ما می تونیم با استفاده از مدل های جدید پول بیشتری در بیاریم . دنیا از نظر داداش یعنی اینترنت و دنیا بدون اینترنت اصلا معنایی نداشت. برای همین داداش همیشه سرش تو گوشی موبایل و لب تاپ بود تا از همه چی سر دربیاره. داداش می گفت اگر امروز خودتو با دنیای اینترنت وفق ندی چند روز دیگه باید اسباب کار و کاسب رو جمع کنی.

با آمدن اینترنت دنیای تازه ای در زمینه کسب و کار  درست شد و این یعنی این که ما در آستانه تغییر و تحول اساسی هستیم و چند سال دیگه همه چی اینترنتی می شه. همه چی با هوشمند سازی شکل می گیره. اما بابا هیچ وقت نمی تونست قبول کنه که آدم تو خونه بشینه و پول در بیاره از نظر بابا خونه مال زنانه. مردا باید صبح کله سحر بزنند بیرون و شب برگردند خونه. کسی که تو خونه بشینه که نمی تونه پول در بیاره . اما داداش ثبات کرد که با کسب و کار اینترنتی می شه خیلی از کسب و کار پول در آورد و راحت خرید و فروش کرد .

داداش فقط یک اتاق 6 متری داشت و یک میز کار و یک لب تاپ و یک موبایل . همش به اینترنت وصل بود و به اصطلاح بازاریابی اینترنتی می کرد و همه چی می فروخت . کافی بود یه چیزی بهش نشون می دادی فردا نشده فروخته بود اونم به قیمت خوب. او  بابا اختلاف سنی داشت  اونم حدود سی سال که باعث این همه اختلاف عقیده بود. قطعا بابا با من که پنجاه سال اختلاف سنی داره بعدها باید خیلی بحث کنه تا منو متقاعد کنه که مغازه دونبش بهتر از فروشگاه اینترنتی است.

 

نظرات کاربران
نام:
ایمیل:
* نظر: