ما، در محیط خود، بهصورت مداوم در معرض محرکهای مختلف هستیم که گیرندههای حسی را تحریک میکنند.
انسانها در شناخت و استنباط، همیشه بهدرستی عمل نکرده و با «خطاهای شناختی» روبرو میشود.
همه ما کمابیش با این خطاها سر و کار داریم، اما وقتی تعداد و تکرار آنها زیاد میشود، افراد با عادتهای اشتباه به تجزیه و تحلیل اطلاعات میپردازند.
متخصصان برای اصلاح خطاهای شناختی، از روش «بازسازی شناختی» استفاده میکنند.
در درمان شناختی افسردگی، گام اول شناسایی «افکار منفی» است. این افکار، احساس ناخوشایندی را ایجاد میکنند و بدون اینکه فرد بخواهد وارد ذهن میشود.
وجود احساس منفی، نشاندهنده حضور افکار منفی است. برای غلبه بر این افکار، کوشش میکنیم پس از شناسایی و ارزیابی، راههایی برای جایگزین کردن با افکار منطقی پیدا کنیم و سپس در موقعیتهای مشابه، بکار بریم. تاثیر افسردگی بر افکار و باورهای انسان
* اعتقاد به اینکه یک فرد "شکست خورده" است و هیچ موفقیتی در زندگی نداشته است.
* برای هر اتفاق بدی، خود را "سرزنش" میکند.
* "ناامید" بوده و معتقد است آینده تاریک است و هیچ تغییر مثبتی اتفاق نخواهد افتاد.
* احساس "درماندگی" دارد و فکر میکند هیچکس نمیتواند به او کمک کند و خودش نیز کاری از دستش بر نمیآید.
* اعتقاد به اینکه موجود بیارزشی" است و به هیچ دردی نمیخورد.
درمان دارویی افسردگی:
همگام با درمانهای "شناختی رفتاری"، "درمان دارویی" از طریق تاثیر بر نوروترانسمیترهای مغزی، سبب درمان افسردگی میشود.
دسته داروهای مختلفی وجود دارند که انتخاب آنها با توجه به شرایط هر بیمار، در نظر گرفته میشود. ماهیت اختلال افسردگی، اغلب عودکننده است و درمان دارویی و رفتار درمانی شناختی، علاوه بر درمان، عود را به تاخیر میاندازد.