گروه اقتصاد کلان بازارنیوز : جوزف استیگلیتز (Joseph Stiglitz)، اقتصاددان مشهور آمریکایی و برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۱ است. انتقادات شدید وی از سیاستهای صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی (WB) که مروج اقتصاد بازار هستند، باعث شهرت بیشتر این اقتصاددان گردیده است. وی در مصاحبهای که در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۹۷ با پروفسور مایکل سندل (Michael Sandel) استاد فلسفه سیاسی دانشگاه هاروارد انجام داده، موضوعاتی مانند آزادی فروش حق رأی فقرا به ثروتمندان، آزادی فروش کلیه، آزادی تن فروشی، آزادی فروش پول (ربا) و ... را از دید اقتصادی و قیمتگذاری به چالش کشیده است. این مصاحبه سال گذشته در بازارنیوز منتشر شد و اکنون به مناسبت نزدیکی به انتخابات مجلس، بخشهایی از آن بازنشر خواهد شد.
بیشتر بخوانید : چرا اقتصاد، با فروش رای و تن فروشی موافق نیست؟ + فیلم
* چرا افراد ثروتمند نباید رای های افراد فقیر را بخرند؟
یکی از دلایل این است که این کار (خرید و فروش رأی)، پایه و اساس دموکراسی را تضعیف میکند. به علاوه، ثمرهی هر فرآیند سیاسی، یک کالای عمومی است که همه ما از آن بهره مند می شویم و ما «سیستمی سیاسی» را نمی خواهیم که فقط منافع قشر مرفه را منعکس نماید. حتی اگر عده ای از قشر فقیر خواهان به قدرت رسیدن مرفهان باشند.
* ممکن است قشر فقیر، بدست آوردن ۱۰ یا ۵۰ دلار را به منافع اندکی که احتمالا با رأی خود در آینده بدست میآورند ترجیح دهند.
این مخصوصا در شرایطی که دموکراسی قوی نداریم، ممکن است بیشتر اتفاق بیفتد. زیرا ثروتمندان، قدرت بیشتری دارند. حتی غیرمنصفانه تر هم خواهد بود. چون شما میخواهید مکانیزم بازار را بر جامعهای استوار کنید که از نابرابری گسترده رنج میبرد.
مثل این است که بگوییم به ثروتمندان اجازه میدهیم تا تعیین کنند چه کالاهایی عمومی هستند. آن وقت آنها هستند که تعیین میکنند چه چیزی کالای عمومی هست. آن هم نه براساس ماهیت کالای عمومی بلکه بر اساس منافع خودشان. و این همان چیزی است که کاملا پایه دموکراسی را در جامعه ما تضعیف میکند. این کار اعتماد به دموکراسی را در جامعه ما تضعیف خواهد کرد.
*چرا نباید این تصمیم گیری را به عهده خود مردم بگذاریم؟
وقتی بحث مسائل مهمی مثل زندگی و حقوق ملی، پیش می آید، گمان نمی کنم که تمایل داشته باشیم آنها را مشمول مکانیسم بازار کنیم.
برای مثال وقتی کشوری درگیر جنگ است، هیچ کس در ارتش از مکانیسم بازار استفاده نمی کند. آیا می توانی شرایطی را تصور کنی که مهمات تمام کرده اید و گلوله ها در میدان جنگ شلیک می شوند و یکی به رفیقش بگوید: اگر تو سپر من شوی من فلان مبلغ را به تو می پردازم ولی اگر برگردیم و تو زنده باشی، هزار دلار اضافی به تو پرداخت خواهم کرد؟ آنوقت چه بر سر ارتش خواهد آمد؟ چنین چیزی کل عملیاتهای نظامی را شدیدا تضعیف میکند. اگر نظام قیمتی در ارتش وجود داشت، اصلا نمیتوانستیم ارتشی داشته باشیم و این مصداقی از جامعه ما است.
ما از راههای متفاوتی به یکدیگر نگاه میکنیم و متاسفانه افرادی که من آنها را بنیادگرایان بازار می نامم، فکر میکنند که هر چیزی را میتوان منوط به سیستم قیمت کرد.
*آیا نباید مردم برای چنین تصمیماتی مختار باشند؟
آنچه قبلا سعی داشتم جا بیاندازم این واقعیت بود که به صرف اینکه یک معامله داوطلبانه شکل گرفته، به معنای آن نیست که آن معامله در راستای منافع جامعه هم هست. آیا هر مجموعه مشخصی از معاملات در راستای منافع جامعه یا عموم قابل تعریف است. ارزشهای آن جامعه کدامند، به گمانم اغلب جوامع خواهند گفت که حق زندگی کردن، حقی اساسی است.