در کل اگر بخواهیم از این دو موضوع نتیجه بگیریم، باید بگوییم که این دو از هم جدا نیستند و در بستر اجتماعی اتفاق می افتند و به عبارت دیگر سیاست های غلط و نادرست منجر به اقتصاد ناکارآمد شده است.
البته رویکردهای توسعه متفاوت هستند و برخی، توسعه را توسعه سیاسی و بعضی توسعه را توسعه اقتصادی می دانند. به عنوان مثال در زمان دولت سازندگی پایه را توسعه اقتصادی قرار دادند و در زمان دولت اصلاحات، توسعه سیاسی مدنظر قرار گرفت. ولی در حال حاضر در مورد مباحث توسعه، توسعه پایدار و متوازن مطرح است. توسعه متوازن توسعه ای است که نهادهای متفاوت به شکل همزمان توسعه و گسترش بیابند.
صحبت هایی هم که بنده در نطق چند روز پیش خود در مورد وضعیت جامعه و کشور مطرح کردم، دارای ابعاد اقتصادی، ابعاد سیاسی و ابعاد اجتماعی به صورت توامان بود و هم در نگاه کلی، ابعاد سیستمی داشت. از همین روست که معتقدم رویکردهای سیاسی و اقتصادی روی هم تاثیر متقابل می گذارند و به طور کلی اگر مجلس کارآمدتر و دولت کارآمدتری داشتیم و از همه اینها مهم تر اگر دخالت سایر نهادها را در نهادهای تاثیر گذار نداشتیم و چنانچه دولت پنهانی وجود نداشت، به این وضعیت منجر نمیشد.
این روزها شاهد به هم ریختگی و آشفتگی های زیادی در کشور و به خصوص اقتصاد هستیم. این در حالی است که در این آشفتگی ها نهادهای دیگری هم دخیل هستند و فقط دولت مقصر نیست و اگر فقط دولت پای کار بود و شاهد یک سری دخالت ها و موازی کاری ها نبودیم، به تنهایی می توانست مشکلات و آشفتگی ها را اداره کند.