عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در پانزدهمین نشست اقتصادی بازارنیوز، پیرامون اتفاقات اخیر بازار سرمایه مطالبی را ارائه داد.
گروه بورس، بانک و بیمه بازارنیوز: رسام مشرفی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در پانزدهمین نشست اقتصادی بازارنیوز پیرامون احتمالات در بازارهای مالی اظهار داشت: قبل از شروع بحث باید نکات کلی که فلسفه تحلیلی من بر پایه آنها است را اشاره کنم.
وی افزود: اول اینکه در تحلیل آینده از بازارهای مالی و به طور کل بازارهای اقتصادی همواره باید در ذهن داشته باشیم که پیش بینیها احتمالی و مبتنی بر مفروضات است و باید در پیشبینیهایتان، همیشه برای اتفاقات خاص (یا به اصطلاح قوهای سیاه) جایی در نظر بگیرید.
مشرفی ادامه داد: هر وقت با یک کارشناس صحبت میکنید یا تحلیلی را میخوانید، به یاد داشته باشید او تحلیل مثلا ۸۵ درصدی خود را با شما به اشتراک میگذارد، اما در دنیای اقتصاد پیشبینی کردن آینده کار سختی است. واقعیت این است که حتی خود علم اقتصاد مجموعهای از نظریات است و هنوز در این علم به قوانین اقتصادی نرسیده ایم و ماهیت علم به گونهای است که شاید نرسیم. چون مبنای این علم بر پایه نظریه است، باید حتی در قطعیترین تحلیلها یک حدی برای خطا احتمال قرار بدهید.
وی خاطرنشان کرد: در تحلیلی که ارائه میدهم، جا برای همان ۵ درصدها اتفاقات خاص را کنار بگذارید، چون ما معمولا در تصمیمگیری، آن ۵ درصدها را لحاظ نمیکنیم و همین درصدها میتواند سرمایهگذارها را زمین بزند یا اقتصادی را فلج و ورشکسته بکند. بسیاری از تحولات بزرگ اقتصادی در جهان به دلیل غفلت از در نظر گرفتن همین رویدادهای کم احتمال در تصمیم گیریها است.
این استاد دانشگاه درباره بازی سهامداران کوچک و حقوقیها در بازارهای مالی صحبت کرد و اظهار داشت: بحث دوم این است که در بازارهای مالی دو نوع بازی میتواند وجود داشته باشد؛ یک سوی بازی سرمایه داران و سرمایهگذاران خرد و کوچکاند که با شایعه یا تحلیل وضعیت مالی یک شرکت پیش میروند. معمولا، چون جمعیت این گروه زیاد است بحثها و مطالب مرتبط به آنها را در بازارها بیشتر میشنویم. رسانهها و روزنامهها پر از اخبار و تحلیلهای مناسب برای آنها است. بازی دیگر توسط سرمایه گذاران حقوقی هستند که سهامداران نهادیاند که اصطلاحا خودشان روند ساز و جهتده به بازار هستند.
وی افزود: گروه اول بیشتر کوتاه مدت نگاه میکنند و اتفاقات چند روزه را میبینند. با هیجانات و نوسانات بازار میآید و میروند، اما گروه دوم پنج تا ده سال آتی را بررسی میکنند.
مشرفی با ذکر مثالی اضافه کرد: اکنون چرا در بازارهای جهانی وضعیت سهام شرکتهای نفتی نامطلوب است. چرا چشم انداز خاورمیانه به عنوان منبع انرژی فسیلی نگران کننده است.
در نمودار فوق عملکرد شاخص کلی S&P۵۰۰ در مقابل شاخص SPDR ETF XLE به عنوان پراکسی سهام شرکتهای فعال در صنعت نفت و گاز و شاخص Van Eck ETF KOL به عنوان شاخص شرکتهای فعال در صنعت ذغالسنگ و شاخص Invesco ETF TAN به عنوان پراکسی شرکتهای فعال در زمینه انرژی پاک ترسیم شده است.
همانطور که مشاهده میشود از شروع سال ۲۰۱۸ وضعیت مناسبی در سهام شرکتهای فعال در انرژی فسیلی دیده نمیشود. در مقابل، اما وقتی شرکتهای مبتنی بر تجدیدپذیرها را میبینید رون رو به رشدی دیده میشود. ممکن است سهامدار خرد برود دنبال صورت مالیاتی و یا سیاست گذاریهای مالیات بر کربن. اینها درست است، اما قبلا هم مطرح بوده، اما چرا اکنون چنین شتابی گرفته است. واقعیت این است که یک کمپین از سال ۲۰۱۷ شکل گرفته است بین مجموعهای از سرمایه گذاران نهادی با عنوان کمپین Climate Action۱۰۰+ که تصمیم گرفتند مقدار تولید کربن را کم کنند. این سرمایه گذاران نهادی تصمیم گرفته اند که رفتار شرکتهای انرژی فسیلی را با فشار سرمایه شان تغییر دهند (یعنی در صورت عدم تغییر رفتار سرمایه شان را از این شرکتها خارج کنند) و یا به طور کل به سمت سرمایه گذاری در شرکتهای عرضه کننده انرژی تجدید پذیر بروند. این کمپین تا کنون ۵۰۰ سرمایه گذار حقوقی با میزان سرمایهای بیش از ۴۷ تریلیون دلار را همراه کرده است.
برخی شرکتهایی که به این کمپین پیوسته اند غولهای مالی جهان هستند. مانند شرکتهای UBS، PIMCO، Invesco، Fidelity، BlackRock، Wells Fargo، صندوقهای بازنشستگی و ...
در چنین فضایی آنها حرکت را شروع کرده اند و سرمایه گذاری را هدایت کرده اند. حال سهامداران خرد پس از دیدن جهت حرکت بازار در بهترین حالت بدنبال تحلیلهای تکنیکال و فاندامنتال و یا در بدترین حالت با موج و شایعه حرکت میکنند. اما سهامداران حقوقی پیش از این، واقعه را ساخته اند و موقعیت سرمایه خود را جهت داده اند.
وی افزود: این مدل تصمیمگیری حاصل تصمیمهای بزرگی است که حقوقیها میگیرند و جریان ساز میشوند. در مسیر این جریان مالی سایر رویدادها و خبرها، نویزها و ریز موجهای این روند ایجاد شده است. واقعیت این است که در کشور ما هم این وضعیت وجود دارد، اما شفافیت بین المللیای که مثلا کمپینی با مرامنامه روشن وجود داشته باشد، در کشور ما نیست. تصمیمات نهادهای حقوقی پنهان و بر مبنای موافقتنامههای غیرشفاف و حتی غیرمکتوب میتواند باشد که اصطلاحا در ادبیانت اقتصادی با عنوان gentlemen agreement شناخته میشود.
*افزایش نقدینگی و تورم باعث افزایش ارزش اسمی داراییهای جهان
مشرفی پیرامون تاثیر افزایش نقدینگی در بازارهای مالی، اظهار داشت: موضوع سوم قدرت خلق پول سرمایه گذاران حقوقی و نهادهای مالی به طور عام است. یک موضوع استراتژیک دیگر که در بازارهای مالی وجود دارد این است که در این بازارها از دهه ۷۰ میلادی، انتشار نقدینگی دیگر عملا هیچ احتیاجی به پشتوانه فیزیکی ندارد. به طور کل بخش بزرگی از خلق نقدینگی در دست نهادهای مالی و بانکهای خصوصی شده قرار گرفته است. این نهادها با کمک امکان خلق نقدینگی رشد چشمگیری در کنترل بازارهای جهان و به طور خاص بازارهای مالی بدست آورده اند. این رشد نقدینگی خلق شده در دنیا منجر به این میشود که در یک روند کلی همه داراییها غیر قابل چاپ جهان (طلا، زمین، املاک، ماشین آلات به فرض جبران استهلاک و ...) افزایش ارزش اسمی پیدا کند؛ شبیه آن چیزی که در کشور و بورس ما اتفاق میافتد.
وی افزود: مجدد برای ارایه مثالی برای تداعی مفهوم، اگر ترند کلی دنیا را حساب کنید، طلا از ۳۵ دلار به ازای هر انس در ابتدای دهه ۷۰ میلادی به ۱۹۰۰ دلار در امروز رسیده و در عرصه جهانی از هر بازار دیگری در دنیا سود بیشتری داشته است. اگر در ابتدای دهه ۷۰ آن ۳۵ دلارتان را به بانکی بین المللی داده بودید تا به شما سود بدهد یا اوراق معتبر خزانه داری آمریکا را حتی با میانگین نرخ بهره مثلا ۴ درصد روی دلار میخریدید اکنون حدود ۲۰۰ دلار داشتید، اما الان آن طلا شده ۱۹۰۰ دلار و سایر داراییها هم همینطور بالا رفته است.
مشرفی اضافه کرد: این موج سوم در بازارهای مالی است.
به طول کل سهام که نشانهای از در دست داشتن داراییهای واقعی شرکتی است که سهام آن را در دست دارید، به دلیل ارزش داراییهای واقعی آن شرکتها باید به دلیل انتشار نقدینگی در جهان بالا برود.وی ادامه داد: در کشور ما هم بازار سرمایه از دهه ۷۰ که شکل رسمی گرفته همین شرایط را داشته است، بازده این بازار که بر اساس رشد شاخص کل آن محاسبه میشود بیشتر از سایر حوزهها حتی نسبت به بازار مسکن و دلار و... داشته است و نسبت به سپرده گذاری در بانک که غیرقابل مقایسه است. توجه کنید که اگر میتوانستید در بازار سهام با اطلاعات نهادی به عنوان سرمایه گذار حقوقی موقعیت خلق کنید و اگر میتوانستید در جایگاه صحیح از سهامداری قرار بگیرید، این بازده بسیار فراتر بود.
*دو علت اصلی برای افزایش ارزش سهام شرکتها در بازارهای مالیعضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی دو علت پایهای را برای افزایش ارزش سهام شرکتها در بازارهای مالی بر شمرد و اظهار داشت: سهام شرکتهایی که در بازار مالی هستند به دو دلیل برای دارنده خود سود میسازند؛ یکی سودی که خود شرکت از فعالیت تولیدی میسازد و درآمد سالیانه یک موتور رشد است. دوم اینکه وقتی سهام شرکت را میخرید، انگار یک تکه از شرکت را مالک شده اید که البته این بخش برای سهامدار خرد معنا ندارد، چون نمیتواند مالکیتش را اعمال کند، اما برای سهامداران حقوقی معنی مهمی دارد. به مفهوم عام سهامدار از هر دو زاویه سود میبرد. اما سهامدار حقوقی است که میتواند مالکیت خود را در چشم انداز آینده شرکت ببیند. او میتواند با این دارایی بازی کند و بعنوان مثال تصمیم بگیرد در آینده فلان زمین شرکت را بفروشد یا مثلا با تصمیم گیری سرمایه گذاری خارجی را به شرکت وارد کند. این دو موتور برای همه بازارهای مالی وجود دارد. فرض کنید سرمایه گذار نهادی چشم انداز ورود سرمایه گذار خارجی را به کشور میبیند. با افزایش مالکیت خود در سهام شرکتی که به ظاهر عملیاتی ندارد و ورشکسته است خود را بر روی میز مذاکره با سرمایه گذار خارجی مینشاند، که میخواهد تکنولوژی خود را به شرکت ظاهرا ورشکسته، ولی دارای مکان و مجوزهای تولیدی وارد کند.
وی افزود: در کشور ما، سالهایی بوده که موتور تولید و سودسازی و درآمد تولید شرکتها خوب بوده و آن، سال هاییست که رشد اقتصادی داشتیم و بخشی از سود سهام ناشی از افزایش واقعی تولید بوده است. اما واقعیت این است که در اصل رشد اقتصادی ایران طی دهه اخیر مطلوب نیست و متوسط رشد ما ۲ یا ۳ درصد بوده و یک چنین رشدی، نمیتواند ریشده این سود سهامداری در بازار سرمایه باشد.
مشرفی اضافه کرد: در اصل افزایش ارزش برگههای سهم بعلت افزایش ارزش دارایی و یا ارزش اسمی تولید حتی افت کرده شدهها شکل گرفته است. همانطور که اشاره کردم سهام نمادی از مالکیت شما بر داراییهای شرکت است. وقتی شما سهم یک شرکت را خریدید، ماشین آلات و زمینهای آن شرکت را در اختیار دارید و اگر شرکت صادراتی باشد، داراییهای ارزی آن شرکت نیز بر روی کاغذ در اختیار شماست. با توجه به رشد شدید نقدینگی در ایران این داراییها همواره ارزش ذاتی خود را حفظ میکنند و شما از دارایی رو به رشدی حداقل به ارزش اسمی بهرهمند بودید. در اصل این جریان اصلی سودی است که در بازار سهام، از سهامداری حاصل شده است. البته همانطور که اشاره کردم مالکیت این داراییها و تصمیم در مورد آنها هر چند به ظاهر با مجموعه سهامداران از جمله سهامداران خرد است، اما در واقع سهامداران عمده هستند که تصمیم در مورد این داراییهای را در دست دارند. سرمایه گذاران نهادی این موضوع را میدانند و یا به تجربه آموخته اند؛ بنابراین حضور موثری در بازار دارند و امکان جریان سازی و روندسازی در بازار را نیز در نظر بگیرد.
وی افزود: در اقتصاد ایران بیشتر سود شرکتها ناشی از افزایش ارزش داراییها در اقتصاد متورم است تا سود حاصل از فعالیت شرکت. در این سالها که گاهی رشد اقتصادی منفی شده، برخی شک میکنند که باید دیگر بازار سرمایه ریزش شدیدی داشته باشد، چقدر بازار سرمایه میتواند با یک موتور رشد کند (افزایش ارزش دارایی بدون تولید بیشتر). آیا این حباب است؟ پاسخ این است که خیر باید باور کنیم که بازار سرمایه دو موتور رشد دارد افزایش تولید (earning) و اختلاف قیمت خرید و فروش دارایی یا منفعت دارایی (capital gain) و در کشور ما تقریبا قدرت منفعت دارایی به حدی است که میتواند این بازی را امتداد دهد. به یاد داشته باشید در بازار سرمایه شما سود اسمی میگیرید که تورم هم در آن است؛ بنابراین شرکت میتواند افزایش سود اسمی داشته باشد وقتی که رشد تولید واقعیش (مثلا تناژ تولید محصولش) رشد ندارد.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: پس سه مولفه داریم در پیش بینی آینده بازار یک همیشه در مقابل هر پیش بینی به قوهای سیاه هم بیاندیشید. دوم رفتار سهامداران حقوقی را در نظر بگیریم و سوم تزریق دائمی نقدینگی را نیز به عنوان زیربنای تغییر ارزش داراییهای لحاظ کنیم. با این سه پیش شرط به پیش بینی آینده بپردازیم.
*سودسازی تولیدی شرکتها نه، ولی افزایش ارزش داراییها خواهیم داشت مشرفی پیرامون پارامتر سودسازی شرکتها در کشور گفت: با توجه به شرایط و مولفههایی که در بازار مالی خودمان میبینم، میگویم که در افق پیش رو سود سازی ناشی از افزایش درآمد واقعی (earning) نخواهیم داشت، اما افزایش ارزش دارایی (capital gain) داریم، پس انتظار سقوط چشمگیر را در بازار مالی ندارم. بازار باید وقتی سقوط کند که هر دو موتور خاموش شود. موتور تورمی افزایش ارزش سهام شرکتها به سه دلیل روشن است.
رشد نقدینگی:
آیا رشد نقدینگی که موتور افزایش ارزش اسمی داراییها است خاموش میشود. به نظر من حتی رشد نقدینگی هم کمتر نمیشود. ما در افق یک ساله تا خرداد ۹۹ حدود ۴۰درصد رشد پایه پولی داشتیم و در سه ماهه اول امسال هم با رشد ۷.۳ درصدی نقدینگی مواجه بودیم و اگر نقدینگی با همین فرمان جلو برود (که معمولا در شش ماهه دوم سال وضع انتشار نقدینگی معمولا تمایل به بیشتر شدن دارد)، قیمتهای اسمی بالا میرود؛ چون در بدترین حالت نقدینگی با همان سرعت قبل میتازد و ارزش دارایی بالا میرود.
* دولت و بانکها با خلق پول و اعتبار، ارزش اسمی را بالا میبرندمشرفی درباره نسبت حجم نقدینگی به تولید ناخالص داخلی اظهار داشت: حجم نقدینگی ما الان ۲۶۰۰ هزار میلیارد تومان است و حجم تولید ناخالص داخلیمان طبق آخرین اطلاعات بانک مرکزی به قیمت اسمی در ابتدای سال ۱۳۹۹ حدود ۲۳۰۰ هزار میلیارد تومان شده است. یعنی سرعت گردش نقدینگی در اقتصاد ما که معمولا ۲ بوده است به زیر یک رسیده است. حال اگر اشتباهات آماری و محاسباتی را هم لحاظ کنیم یک چیز قطعی است و آن اینکه حجم نقدینگی در اقتصاد ما خیلی بیشتر از توان جذب اقتصاد رشد یافته است. اگر زمانی در اثر بازگشت خوشبینی به اقتصاد مجدد نقدینگی به سرعت گردش گذشته بازگردد این انباره نقدینگی میتواند بدون رشد تورم بسازد. این یعنی ارزش اسمی داراییها و افزایش ارزش اسمی سهام. البته این میزان نقدینگی ممکن است در دست من و شما نباشد، اما به یاد داشته باشید سرمایه گذاران نهادی میتوانند نقدینگی خلق کنند و در دست آنها هست. البته وقتی میگویم سرمایه گذاران نهادی فقط منظورم نهادهای مالی و بانکهای خصوصی نیست، نهادهای وابسته به دولت هم هست که میتواند از چاپ پول و رشد پایه پولی دولت بهرهمند شود؛ و البته بانکها هم هستند که با خلق پول اعتباری، نقدینگی را افزایش میدهند.
وی با ذکر مثالی ادامه داد: برای این که مسئله روشن شود که چطور ممکن است بدون تولید واقعی ارزش سهام بالا برود و سرمایه گذاران سهام بخرند، تشریح کرد، مثلا در بازار ملک، متوسط قیمت در مناطق متعارف تهران متری ۴۰ میلیون تومان است و یک ملک ۱۰۰ متری ۴ میلیارد قیمت دارد، اما با ماهی ۱۰ میلیون تومان میتوان آن ملک را به راحتی اجاره کرد؛ پس شما حدود ۱۰۰ میلیون تومان در سال میدهی برای یک ملک ۴ میلیاردی. این یعنی درآمد (earning) ملک نسبت به ارزش آن در سال یک به ۴۰ است. اما میبینیم مردم همچنان ملک میخرند. آیا آنها به خاطر درآمد ناشی از ملک دنبال خرید آن سر و دست میشکنند یا به دنبال منفعت سرمایه (capital gain) آن هستند. همین موضوع با ساختاری پیچیدهتر در بازار سرمایه است که باعث میشود وقتی انتظار افزایش ارزش دارایی شرکت وجود دارد با p/e حدود ۳۰ هم در صورت وجود چشم انداز افزایش ارزش دارایی شرکت (ملک، ماشین آلات، موجودی ارزی) خرید سهم منطقی باشد.
*نرخ ارز متاثر از نقدینگی را باید کنترل کنیم۲- وضعیت نرخ ارز:
مشرفی مولفه بعدی را کنترل نرخ ارز دانست و اظهار داشت: ما بر اثر نقدینگی بیش از حد، در مقابل درآمد ارزی ثابت دائم ریال خلق میکنیم، بدیهی است که وزنه به سمت افزایش نرخ ارز میرود. در واقع ریال زیادی به دنبال دلار ثابت موجود هستند. برای اینکه بدانیم در طی این سالها چه میزان بی گدار به آب زده ایم، به این موضوع توجه کنید؛ که تولید ناخالص داخلی آمریکا ۲۱ هزار میلیارد دلار است و اکنون نقدینگی این کشور ۱۸۰۰۰ میلیارد دلار میباشد که این رقم به دلیل انتشار ۳۰۰۰ میلیارد دلار پایه پولی برای رفع معضل کرونا بوده است. در نظر داشته باشید دلار آمریکا ارز جامعه جهانی است و در واقع به محض انتشار قدرت خرید واقعی در سطح جهان دارد. آن وقت ما در مقابل ۲۳۰۰ هزار میلیارد تومان ارزش اسمی تولیداتمان حدود ۲۶۰۰ هزارمیلیارد تومان نقدینگی منتشر کرده ایم و ریال ارز داخلی کشور ما است و فقط درون مرزهای ما قابل استفاده است. یعنی آمریکا به اندازه ما جرات نکرده که حجم نقدینگی خود را بالا ببرد، با وجود اینکه پولش ارز بین المللی است و از همه جای دنیا میتواند کالا بخرد. نتیجه چنین سطح انتشار ریالی در مقابل منابع ارزی موجود افزایش ارزش ارز است.
در نظر داشته باشید که منابع ارزی در دو سال اخیر نیز نزولی شده است، منفی شدن تراز تجاری ما از سال ۹۸ هم بر نرخ ارز تاثیر گذاشته است.
*دو سال است تراز تجاریمان منفی شده است
مشرفی پیرامون کاهش تراز تجاری کشور، اظهار داشت: تراز تجاری ایران به عنوان یک صادرکننده انرژی فسیلی همیشه مثبت بوده، اما از سال ۹۸ منفی شده است. یعنی از سال ۹۸ میزان واردات ما از صادرات بیشتر شده و ضمن اینکه درآمد صادراتی را هم نمیتوانیم به راحتی به واردکننده تخصیص دهیم، چون یا بلوکه و یا اعتباری در نقطهای شده است که مطلوب واردکننده نیست. منفی شدن تراز تجاری یعنی یا از ذخایر قبل برمی داریم یا بدهی ارزی به امید درآمد ارزی آتی ایجاد میکنیم. امسال هم تراز تجاریمان در سه ماه اول امسال ۲ میلیارد دلار منفی بوده است. برای درک اینکه تراز منفی تجاری چه بر سر نرخ ارز میآورد به وضعیت لیر ترکیه در بازارهای جهانی توجه کنید. اتفاقا ترکیه هم به علت تراز تجاری منفی، دچار کاهش ارزش لیر و تورم شده و نمیتواند ارز خارجی جذب کند و ارزش لیر نسبت به ارزهای مهم پایین آمده، اما ترکیه به این کاهش ارزش لیر عادت داشته، چون صادرکننده نفت و گاز نبوده است، اما ما عادت نداشتیم. این رویداد جدید میتواند در بازار ارز رفتارهای غیرمنتظره ایجاد کند.
۳- کسری بودجه:
استاد دانشگاه شهید بهشتی افزود: مولفه بعدی خود دولت است. چون دولت یک فروشنده است که آن از فروش چیزی درآمد بدست میآورد و هزینه هایش را تامین میکند. دلار صادراتی نفت و گاز را در بازار میفروشد امورات میگذراند. ممکن است به زبان نیاورد، اما با کسری بودجه چه کند که جبران شود و باید مخارج خودش را بدهد و در واقع خیلی هم بدش نمیآید دلار بالا برود، کسری ساختاری این فشار را به دولت میآورد.
وی افزود: این سه مولفه بنیادافزایش ارزش اسمی داراییها و به تبع فعال نگه داشتن آن تک موتور قدرتمند در ارزش و رشد سهم را ایجاد میکند؛ بنابراین، بورس سود اسمی میدهد و برای کسانی که جریان میسازند و سهامداران نهادی میتواند حتی بسیار بیشتر از تورم نیز سود سهامداری بسازد. رشد ارزش بازار وقتی حبات است که نه تولید رشد کند و نه تورم داشته باشیم.
*بازندهترین گروههای اجتماع افرادی هستند که درآمد ثابت دارند/ با این شرایط فقرا فقیرتر میشوند
مشرفی پیرامون به هم ریختگی عدالت اجتماعی ناشی از روند فعلی اقتصاد و بورس، اظهار داشت:، اما تا اینجا تحلیل من این است که سهامداری منفعت خرد سرمایه گذاری دارد. اما آیا این سود برای اقتصاد ما خوب است. بازندهترین گروهها در فضای اقتصادی ما کسانی هستند که درآمد ثابت دارند یا پولشان را درشبکه بانکی سرمایه گذاری کردند؛ در واقع آنها در مقابل افزایش ارزش داراییها به جایی نمیرسند؛ این رشد ارزش داراییهای که با صاحبان سهام، املاک، ارز، طلا و ... میرسد به شکاف طبقاتی شدید منجر شود و در این بازی اقتصادی کسی که ملک، ماشین و سرمایه ندارد، دچار سختی میشود. این برای جمهوی اسلامی ایران که گفتمان عدالت اجتماعی داشته است وضعیت مناسبی نیست، چون گفتمان ما عدالت بود، ولی با این شرایط فقرا فقیرتر میشوند و شرایط سخت اجتماعی ایجاد میکند.
وی افزود: البته این فقط بازی کشور ما نیست و تقریبا اکثر کشورها این فضای کسب و کار را دارند؛ مثلا از دهه هفتاد میلادی به بعد در امریکا هر کسی در وال استریت است به طور خالص برنده بوده است. حتی در چین نیز همین شرایط حاکم است و کسانی که در بازار املاک چین سرمایه گذاری کرده اند بسیار منتفع شده اند؛ لذا این شکاف طبقاتی گسترده در دنیا، ناشی از رشد نقدینگی است که مدیریت آن در دست بازیگران نهادی است و توده بر روی ریزموجهای این جریان در حال تقلا است.
*ورود نقدینگی بورس به سمت بهره وری و تولید در بازارهای جهانیاین استاد اقتصاد پیرامون ورود نقدینگی در بورسهای جهانی در راستای افزایش بهرهوری و تولید توضیح داد: آیا پس باید بورس را در این فضای کسب و کار متوقف کرد، چون زمینه ساز گسترش شکاف طبقاتی است. واقعیت این است که تغییر فضای کلی اقتصاد که تورم ارزش دارایی در آن وجود دارد به بورس ربطی ندارد. ریشه بورس نیست، علت رشد نقدینگی و افزایش ارزش ارز وکسری بودجه دولت است. تا زمانی که علت را درمان نکردیم باید حداقل زمینهای برای بهبود واقعیت اقتصاد از ورود سرمایه به بورس ایجاد کنیم. این کاری است که حداقل در وال استریت میشود. بازارهای مالی، چه بانک و چه بورس، سرمایه را تجهیز میکنند که برای فعالیتهای اقتصادی مورد استفاده قرار بگیرد؛ اما اگر از نظر تولید نگاه کنیم در کشورهای دیگر پول در وال استریت جمع میشود و حداقل تبدیل به کمپانی تسلا میشود و اگر در بانک بین المللی جمع شود زمینه ایجاد بنگاههای نوآور و دانش بنیان میشود، مثل مایکروسافت یا گوگل و اپل از همین جریان نقدینگی در بازار مالی ایجاد شده است. پس بهره وری هم میآورد و فعالیتهایی که بهره وری نداشتند را از گردونه خارج کرده است.
وی افزود:، اما پول در بازار سرمایه ما تبدیل به همین روند تولیدی میشود که این وضعیت را ایجاد کرده و هیچ دانشی بوجود نمیآورد و کار کارآفرینانهای ایجاد نمیشود و پول خرج همان صنعت خودرو، همان صنعت فولاد و سیمان و همان صنایع خدماتی با روش نابهینه تولید میشود میگردد. تا مجموعه بزرگ نا بهینه بزرگتر شوند و این فرآیند، بازی دو سر باخت است. چون از یک سو عدالت نیست و فقرا را فقیرتر میکند و از سوی دیگر چیزی هم به دانش اضافه نمیکند. پس این روند باید اصلاح شود.
* اصلاح روند بومی سازی در بورس راحتتر از سایر بانکهاوی با بیان این نکته که اصلاح این روند در بازار سرمایه راحتتر از سایر بازارهای مالی است، اظهار داشت: بنده شخصا از اینکه پول به سمت بازار سرمایه بیاید، ناراضی نیستم، چون احساس میکنم در اینجا نسبت به بانک بهتر میشود بومی سازی تامین مالی انجام داد؛ چون بانک یک رویه قویم و سنتی دارد، ولی در بازار سرمایه میشود به صورت تلفیقی، سیستمی طراحی کرد مبتنی بر سود و زیان. آن قدر هم در مقابل تغییر مقاومت ندارند. شاید همان چیزی که تحت عنوان تامین مالی اسلامی تعریف میشود و فعالیتی که دو طرف در سود و زیان شریک باشند را بتوان در این فضا حداقل عملیاتی کرد.
مشرفی افزود: پس تا زمانی که فضای تورمی کشور را تغییر نداده ایم نباید پول را از بازار سرمایه برانیم. هر چند ایده آل نیست، اما اینجا بهتر میتوانیم تغییر ایجاد کنیم تا بانک. یا با راندن این پول باید منتظر گردش آن در بازار ارز، مسکن و خودرو باشیم. پس باید جذبش کنیم، اما نه به رویه قبلی؛ بلکه به جهت یافتن راه حلی که بهره وری ما را افزایش دهد و زندگی مردم را نجات دهد.
وی به عنوان آخرین نکته اظهار داشت: علم اقتصاد از ابتدا تا انتها در یک جمله خلاصه میشود که «علم تلاش برای افزایش بهره وری است و علم تخصیص منابع محدود برای مصارف نامحدود است». این حل نامحدود با محدود تنها از طریق حرکت به سمت بهره وری و خلق تکنولوژی میسر است. در اصل اساس مکانیزم بازار آزاد رقابتی هدفش تشویق برای بهره وری است و در بازار آزاد رقابتی وقتی نتوانید قیمت را بالا ببرید (چون در شرایط رقابتی بنگاه قیمت پذیر است)، تنها راه سودآوری، بهره وری و کشف تکنولوژی بهتر است. هر اصلاحی را هرجا بخواهیم انجام دهیم، اگر در این راستا باشد، یعنی به نفع بنگاههایی که بهره وری بیشتری دارند و بهتر کار انجام میدهند، باشد، یک چشم انداز مثبت دارد. اما اگر به رویه فعلی پیش برود به دو محصول شکاف طبقاتی و ساختار نابهینه تولید میرسیم. انرژی میسوزانیم و به جهش نمیرسیم و رفاه اقتصادی نخواهیم داشت و سیل شوق به مهاجرت از کشور ادامه دار خواهد بود.