مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو را به همراه عکس و فیلم از اینجا مشاهده نمایید.
مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو را به صورت لحظه به لحظه از بازار نیوز دنبال نمایید.
مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو صبح روز دوشنبه از ساعت 8:30 در مصلی تهران آغاز خواهد شد.
آیت الله امامی کاشانی نماز شهدای پلاسکو را خواهد خواند.
مسیر تشییع از خیابان شهید بهشتی به شهید مفتح و تا خیابان شهید مطهری خواهد بود .
همچنین مراسم خاکسپاری در قطعه 50 بهشت زهرا در جوار شهدای مدافع حرم برگزار خواهد شد .
روز چهارشنبه نیز مراسم بزرگداشتی برای شهدای آتش نشان پلاسکو از ساعت ١٤ در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار میشود.
مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو به صورت لحظه به لحظه در اینجا بروزرسانی خواهد شد :
مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری: لباسها و تجهیزات آتشنشانان ایثارگر، لوگوی فلزی ساختمان که تاریخ ساخت آن را نشان میداد و حتی گاوصندوقهای سوخته و بخشی از شبکه فلزی پنجرههای این ساختمان 54 ساله میتواند در محلی با عنوان موزه آتشنشانی نگهداری شوند.
حضور شهردار تهران و نماینده ویژه مقام معظم رهبری در تدفین شهدای پلاسکو
مدیرکل پزشک قانونی استان تهران گفت: هنوز فرد جدیدی از قربانیان حادثه پلاسکو را شناسایی نکردهایم و کار شناسایی ادامه دارد.
پیکر ۱۳ تن از شهدای حادثه پلاسکو دقایقی قبل در قطعه ۵۰ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. پیکر ۳ آتشنشان شهید دیگر این حادثه نیز برای خاکسپاری به زادگاهشان منتقل شد.
لحظه خاکسپاری یکی از آتش نشانان شهید در قطعه 50 بهشت زهرا(س)
فرزندان آیتالله هاشمی در مراسم تشییع شهدای آتشنشان
آغاز مراسم خاکسپاری پیکر شهدای آتش نشان/ تاکنون پیکرهای شهید امینی و شهید مهرورز در قطعه ۵۰ بهشت زهرا آرام گرفتند
ورود پیکر های مطهر شهدای آتش نشان به قطعه ۵۰ بهشت زهرا
جشن تولد شهید آتش نشان حادثه پلاسکو علی امینی در شب وداع/ شهید علی امینی تنها یک ماه با بازنشستگی از سازمان آتش نشانی فاصله داشت.
هماینک بهشت زهرا(س) / شهریار شهر من، خداحافظ
همدردی شهروندان با آتش نشانان حادثه پلاسکو
انبوه جمعیت در قطعه 50 بهشت زهرا/ پیکر شهدای آتش نشان تا دقایقی دیگر در کنار شهدای گمنام آرام می گیرد
هم اکنون/ قطعه 50 بهشت زهرا(س)/ شهدای آتش نشان تا دقایقی دیگر در جوار شهدای مدافع حرم به خاک سپرده میشوند.
بدرقه شهدای آتش نشان با چشمانی اشكبار
رفتن بي بازگشت.../ ساختمان پلاسكو/ پنجشنبه، ٩٥/١٠/٣٠
حضور شخصیتها در مراسم تشییع پیکر شهدای آتشنشان در مصلای تهران
شخصي كه بدون توجه به هشدارها از كاميون انتقال پيكر شهداي آتش نشان بالا رفته بود به ناگهان سقوط كرد و از ناحيه پا مصدوم شد. اين مرد جوان با اقدام به موقع آتشنشانان حاضر در صحنه از مرگ حتمي نجات يافت و با رسيدن آمبولانس به بيمارستان انتقال يافت.
حضور رئیس جمهور در قطعه شهدای بهشت زهرا
در حاشیه مراسم وداع با شهدای آتش نشان - امروز در مصلی تهران / ایلنا
اندوه فراموشنشدنی/ برادر دوقلوی حامد هوایی شهید آتشنشان که هر دو در عملیات پلاسکو حضور داشتند.
ازدحام جمعیت در خیابان مفتح تهران پلاسکو
پلیس راهور تهران: با شروع مراسم تشییع پیکر شهدای آتشنشان بار ترافیکی در خیابانهای بهشتی بزرگراه رسالت، مطهری، سهروردی و شریعتی بسیار سنگین است. حتیالامکان از تردد در خیابانهای بهشتی و مطهری خودداری کنید.
حضور وزیر اطلاعات و وزیر بهداشت درمراسم بدرقه ی شهدای آتش نشان در مصلای تهران
حضور آتش نشانان با لباس رسمی در بهشت زهرا
ماشین حمل پیکرهای شهدای آتش نشان
وداع سعید کمانی آتشنشانی که به طور معجزهآسا از سقوط نردبان آتشنشانی جان سالم به در برد با شهدای پلاسکو
پیکر شهدای پلاسکو از درب شمال به سمت خیابان شهید مفتح و خیابان مطهری و در نهایت میدان هفت تیر در حال تشییع است.
رهبرانقلاب: آتشنشانان شهیدان راه خدمت دشوارند و هرگز فراموش نخواهند شد/ آنان خاطرات فداکاریهای دفاع مقدس را زنده کردند/ در غم خانوادههای آن عزیزان شریکم
مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو - هم اکنون مصلای تهران
خودروهای حمل پیکر مطهر شهدای آتش نشان، خودروهای سازمانی آتشنشانی است و مردم مشایعتکننده در خیابان مطهری و مفتح آتش نشانان فداکار را به سمت بهشت زهرا بدرقه می کنند.
حضور مسوولان در مراسم تشییع شهدای آتش نشان
خداحافظ رفیق/ برخی آتشنشانان با در دست داشتن پلاکارد «خداحافظ قهرمان شهر» در مراسم وداع با همکاران شهیدشان حضور یافتهاند.
تشییع شهدای آتشنشان حادثه پلاسکو از مصلی تهران آغاز شد.
پیکر نگهبان پلاسکو بالاخره شناسایی شد/ خواهرزاده قاسم شجاعی، نگهبان ساختمان پلاسکو خبر داد که نتایج آزمایش های پزشک قانونی را عصر دیروز به آنها اعلام کرده اند و گویا از میان پیکر، قاسم شناسایی شده است.
مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو - هم اکنون مصلای تهران
حضور آتشنشانان در مراسم تشییع هم قطارانشان در مصلای تهران
لحظاتی قبل نماز میت به امامت آیت الله امامی کاشانی بر پیکر 16 شهید آتشنشان حادثه پلاسکو اقامه شد.
مهناز افشار، بازیگر سینمای ایران در مراسم وداع با آتشنشانان شهید حادثه پلاسکو
حضور روسای مجلس شورای اسلامی و قوهقضائیه و شخصیتهای سیاسی کشور در تشییع شهدای آتشنشان
حضور مردم در کنار آتش نشانی که در حادثه پلاسکو حضور داشته است
هم اکنون پیام مقام معظم رهبری درباره شهادت آتش نشانان در ساختمان پلاسکوی تهران، در مصلای تهران قرائت می شود.
در حاشیه
مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو
حضور شخصیت های کشوری و لشکری در مصلی تهران
در حال حاضر در اتوبان های همت و حکیم، غرب به شرق تا مسیرهای منتهی به مصلی، ترافیک بسیار سنگینی گزارش می شود.
حضور آتش نشانان در مراسم تشییع پیکر شهدای آتشنشان
حال و هوای مصلی تهران و حضور شهروندان برای بدرقه شهدای آتش نشان
تراکم جمعیت در ایستگاه متروی دروازه دولت
تراکم جمعیت در ایستگاه متروی فردوسی
جمع کثیری از مردم در مصلی تهران حضور یافته اند تا در مراسم تشییع شهدای آتش نشان حادثه پلاسکو شرکت کنند.
مداحان اهل بیت (ع) هم اکنون در حال مرثیه سرایی هستند.
در حاشیه مراسم تشییع شهدای پلاسکو
در حال حاضر تمامی درهای مصلی باز است.
امروز صبح محل خاکسپاری شهدای آتش نشان در قطعه 50 بهشت زهرا (س)
خودروهای مخصوص مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو
جمع کثیری از مردم برای برگزاری باشکوه مراسم تشییع شهدای حادثه پلاسکو در صحن مصلی گردهم آمدهاند.
تا دقایقی دیگر نماز بر پیکر شهدای آتشنشان به امامت آیت الله امامی کاشانی اقامه میشود.
اسامی و تصاویر شهدای آتش نشان پلاسکو :
فریدون علی تبار، محمد آقایی، محسن قدیانی، حسین حسین زاده، علیرضا صفی زاده، حسین سلطانی، رضا شفیعی، امیرحسین داداشی، مجتبی کوهی، علی مستوفی، ناصر مهرورز، بهنام میرزاخانی، حامد هوایی، علی امینی، محسن روحانی و رضا نظری
شبكه خبر، مراسم تشييع پيكر آتش نشانان شهيد را زنده پخش مي كند.
شهردار تهران و وزیر کشور به دلیل حضور در مراسم تشییع آتشنشانان در نشست علنی مجلس حضور نمییابند.
در آستانه مراسم تشییع پیکر شهدای آتشنشان اپلیکیشن «شهدای آتشنشان» رونمایی شد.
پلیس راهنمایی و رانندگی از مردم درخواست کرد با وسایل نقلیه عمومی به مراسم تشییع بیایند .
وداع دختر خردسال شهید آتشنشان محمد آقایی با پیکر پدر
تیتر روزنامه رسالت برای مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو
۱۳۹۵/۱۱/۱۱ - ۰۲:۳۲
حضور خانوادههای شهدای آتشنشان برای وداع با پیکر عزیزانشان در معراجالشهدا
سازمان بسیج مستضعفین طی فراخوانی از عموم مردم برای شرکت در مراسم تشییع شهدای آتش نشان دعوت کرد/فارس
وسایل ایاب و ذهاب مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو :
* خدمات متروی تهران روز دوشنبه در خطوط یک و سه از ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه صبح تا پایان مراسم خاکسپاری رایگان خواهد بود.
* فعالیت اتوبوسرانی از ساعت 6 صبح در خطوط زیر :
چهارراه تهرانپارس- پایانه آزادی
پایانه خاوران – میدان خراسان- شهرک شهید بروجردی- ۱۳ آبان ( پیروزی).
میدان رسالت – میدان تجریش – میدان نبوت - شهرک شهید محلاتی - فلکه اول و دوم تهرانپارس – جماران – لویزان - حکیمیه.
میدان راه آهن – بازار دوم نازی آباد – ابوذر – جلیلی- خزانه بخارایی.
میدان صادقیه - شهرک شهید باقری- اکباتان – میدان آذری- یافت آباد - شهرک ولیعصر - تهرانسر- خلیج فارس.
خانی آباد - پایانه شهید سروری- فلکه اول دولت آباد- پارکینگ شهرری.
* انتقال مسافران با مترو و اتوبوس از مصلی تا بهشت زهرا (س)
مراسم تشییع شهدای آتش نشان پلاسکو با محدودیت های ترافیکی زیر برگزار خواهد شد :
* ممنوعیت پارک خودرو در خیابان های : قنبرزاده، پاکستان، شهید بهشتی حد فاصل قنبرزاده و پاکستان و بزرگراه رسالت از بامداد روز دوشنبه
* ممنوعیت تردد وسایل نقلیه در زمان برگزاری مراسم در خیابان های : قنبرزاده از بزرگراه رسالت به سمت جنوب و خیابان شهید بهشتی از تقاطع سهروردی به سمت مصلی
ساختمانی آوار مي شود و بنی آدم، آتش مي گيرد
یکی زیر آوار، صدایمان می زند!
حمیدرضا نظری
" ای مردم! اینک یکی در زیر آوار، صدایمان می زند!"
آیا صدای ناله هایش را نمی شنوید؟! این صدای یک آتش نشان شجاع و مهربان سرزمین خوب من است که اکنون دارد جان می سپارد؛ کسی که در زیر کوهی بزرگ از آهن و بتُن و مصالح سنگین و ستون های فلزی يكي از قدیمی ترین ساختمان هاي تجاری شهرم، هر لحظه به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود و با زندگی وداع می گوید...
اینک در دلِ پرآشوب من، چه غوغايي برپا است... با چشمانی اشکبار و بُغضی سنگین در گلو، بی اختیار و به آرامي چند بار صفحه كليد رايانه را می فشارم و جمله ای در مقابل دیدگانم شکل می گیرد:
" ای مردم! اینک یکی در زیر آوار، صدایمان می زند!..."
****
امروز با آتش سوزی یکی از ساختمان های شهرم، آژيرماشین های آتش نشانی و امداد به شکل گسترده و عجیبی به صدا درآمد و ساعاتی بعد با فرو ریختن ناباورانه این ساختمان بلند، مردمان شهرم برخود لرزیدند و اشک ماتم همه وجودشان را دربرگرفت. صدای ممتد آژیر، نشان از عمق فاجعه می داد:
" خدایا این آتش چرا خاموش نمی شود و هر لحظه بیشتر و بیشتر زبانه می کشد؟! مگر می خواهد یک شهر و یک آسمان با همه ستارگانش را به آتش بکشد و آدم های روزگارم را بسوزاند و آنان را غمگین و ماتم زده کند؟"
دود به شکل گسترده و وحشتناکی همه آسمان را سیاه و سوگوار کرده بود و دیگر کسی به هوای آلوده و مرگبار بزرگ ترین شهر سرزمینم نمی اندیشید. گروه های نجات، دلاورانه و دلسوزانه و با همه توان، با شجاعت به دل آتش زدند تا جان و مال و سرمایه هموطنان شان را نجات دهند که به یکباره صدایی مهیب و دهشتناک به گوش رسید و همه نگاه های وحشت زده جمعیت را به سوی خود فرا خواند؛ ساختمان پلاسکو با همه خاطراتش منفجر شد و از پایه فرو ریخت و جمعی از مردم و کسبه و گروه های نجات و امداد و آتش نشان حاضر در ساختمان را به پایین ترین نقطه زمین کشاند و كوهي از آهن و سنگ و سیمان و بتُن و مصالح سنگین را بر سرشان فرود آورد:
" آه، خداوندا! چه می بینم؟! انگار كوهي از آوار سنگين و مرگ آور، بر سر من فرود می آید و..."
****
شعر گُهربار مردي از دوران کهن، مرا نشانه مي رود و همه وجودم را در بر می گیرد که:"بنی آدم اعضای..."
ساختمانی آوار مي شود و بنی آدم، آتش مي گيرد. تاکنون این قدر دلتنگ و غمگین نبوده و هرگز اینگونه در خود مچاله نشده ام. نمی دانم چرا اینک چنین بی قرار و سوگوارم؟!... امشب هیچ چیزی مرا شاد نمی کند. امشب هیچ کس را نمی بینم و به هیچ چیز فکر نمی کنم و تنها ساختمانی سر به فلک کشیده در مقابل دیدگانم به نمایش در می آید که دیگر استوار و پابرجا نیست و اینک نیست و نابود شده است.
پس از این دیگر چگونه به زندگی و به چهره شیرینِ کودكِ شیرین زبانم لبخند بزنم؟ در این زمان، بار سنگینی شانه هاي نحيفم را آزار مي دهد و نفسم را به شمارش در می آورد؛ از خود گلایه دارم که اینک که جمعی از هموطنانم در زیر آوار گرفتار شده و از درد، ناله می کنند، چرا چنین خنثی و ناتوان شده و کاری از دستم برنمی آید؟... دیگر حال و روز خود را نمی فهمم و دلم بیش از این طاقت ندارد؛ باید کاری بکنم و چیزی بگویم و حرفی بزنم تا شاید آرام آرام به آرامش برسم. الهی! از چه واژگانی سود بجویم تا از این درد و مصیبت رها شوم و دل بیقرارم التیام یابد؟...
باز هم ناخودآگاه به سمت رایانه گوشه اتاقم می روم، اما نمي دانم از کجا آغاز کنم و چگونه سخن بگویم و از چه بنویسم؟ از جگرهای سوخته و آتش گرفته پدران و مادران آتش نشانان دلاوري كه...
اما نه، نمی توانم؛ مغزم کار نمی کند و از نوشتن، عاجزم؛ در این لحظات تلخ، ذهنم مرا یاری نمی کند و همه حافظه و دانسته ها و احساساتم متوقف شده و در ایست کامل به سر می برند. همواره راحت می نوشتم، اما اکنون نمی توانم و فقط اشک می ریزم و آب دهان خود را فرو می دهم تا به ریه هایم هوایی برسد و راه نفسم باز شود. چگونه از بدن هاي له شده و استخوان هاي خردشده و یا از اجساد دو نیم شده و تکه پاره آتش نشانان برومند و مهربان شهرم بنویسم؟! چگونه از ناله و فریاد عزیزانی بگویم که در زیر خروارها خاک و آهن و مصالح مدفون شده اند و اکنون دسترسی به آنان سخت و ناممکن شده است؟ انگشتانم بر صفحه كليد رايانه ام به لرزه در می آیند زمانی که از خانواده های جانباختگان و شهيداني می نویسم که پس از شنیدن خبر ناگوار حادثه آتش سوزی و ویرانی ساختمان، نالان و گریان و فریاد زنان و شیون کنان، سراسیمه خود را به محل حادثه رساندند؛ مادری از دور، پسر جوانش را صدا می زد، پدری با کمری تاشده و گام های لرزان، خود را به کوهی از سنگ و قطعات سنگین فلزی رساند و خم شد تا در زیرآوار، پاره ای از وجود عزیز و دلبندش را بیابد و آن را ببوید... زنی همسرش را جستجو می کرد تا شايد باز هم شاد و اميدوارانه، به نزد او و فرزندان غمگين و چشم انتظارش برگردد و...
آهای مردم! اینجا را ببیند؛ اینجا در زیرآوار، دست یک انسان پیداست؛ این دستِ یک آتش نشان است که دیگر جانی در بدن ندارد! خاک و سنگ و آهن را کنار بزنید! خدایا چه جوان رعنایی در اینجا چشم های خود را بسته و برای همیشه به خواب عميقي فرو رفته است. او در زیر خاک چه می کند؟ او تا دیروز، شریف و با شتاب، خود را به محل حادثه می رساند و دیگران را از زیرخاک بیرون می کشید و به آنان جانی تازه می بخشيد، اما اکنون خود...
آه، مادرجان! جلو بیا و ببین آيا این جوان رشید، همان طفل معصوم و دلبند سال های نچندان دور تو نيست که در گهواره برایش لالایی می خواندی و به رویش لبخند می زدی؟... پدر جان! کمر راست کن و از جا برخیز و بیا برای آخرین بار صورت کودک دیروز و جوان برومند و ایثارگر و فداکار امروزت را ببوس و از پیشانی خون آلودش خاطره ای به یادگار بستان؛ این همان پسر با وفای توست که امروز صبح و قبل از رفتن به محل کار، بر دست های چروكيده و چهره شكسته تو بوسه زد و با ذکر و یاد خدا و برای کسب رزق و روزی حلال و به نیت نجات جان انسان های گرفتار شهرش، از خانه بیرون زد و... آه خواهرم! به چهره مهربان دوست و همبازی کودکی ها و لبخند همیشگی برادرت بنگر که چگونه برای نجات جان هموطنانش جان داد و... برادر جان! برای یافتن برادرت دیگر لازم نیست آوار را کنار بزنی؛ او اینجاست؛ بیا و او را در آغوش بگیر و خاطرات شیرین کودکی هایتان و لج بازی ها، دعواها، قهرها و آشتی های زیبا و فراموش شده تان را دوباره به یاد بیاور و با تمام وجود و به وسعت همه عمرت اشک بریز و...
****
امروز هیچ کدام از اعضای خانواده من در نزديكي ساختمان پلاسکو و محل آتش سوزی حضور نداشتند و همگی با تاریکی هوا، به خانه بازگشتند. اينك همه آن ها مشکلی ندارند و در سلامتی کامل به سر می برند، اما گویی در این هوای سرد زمستانی، پاره ای از تن من و جگرگوشه ام در اين ساختمان و در زیر آوار، محبوس شده و با چهره اي خونين ناله سر داده است؛ احساس می کنم که اکنون در دل تاریکی شب، همه اهالی شهر، صدای ناله سوزناک او را می شنوند و تمام وجودشان مالامال از درد و رنج می شود؛ انگار اکنون جگر گوشه همه ما، در زیر خروارها سنگ و سیمان و آهن، گرفتار شده و از سوز سرما بر خود مي لرزد. گروه های نجات و آتش نشانان شهرم برای خاموش کردن آتش و نجات دیگران، شرافتمندانه شتافتند و خود را به دل آتش زدند، اما به یکباره در زیر آواري دلخراش مدفون شدند و... انا لله و انا الیه راجعون...
****
اینک اگر بهترین و بزرگترین هدیه و شادی روزگار نصیب من شود، خوشحال نمی شوم و از آن لذت نمی برم. امشب هیچ چیزی نمی خواهم و هیچ شادی ای به من آرامش نمی دهد و آتش و آشوب دلم را خاموش نمی کند؛ من فقط صدای ناله های آتش نشانان شهرم و افرادی را می شنوم که همواره فرشته نجات بودند، اما اینک خود گرفتار شده و...
امشب چه شب سختی است، انگار هرگز نمی خواهد صبح شود، انگار ماه تابان نمی خواهد برود و جای خود را به خورشید عالمتاب بسپارد؛ گویی ماه نیز همراه با ستارگان آسمان، در دل تاریکی برای خفتگان و حبس شدگان در دل زمین، اشک ماتم می ریزد. دلم می خواهد سر بر بالين بگذارم و پس از بیداری، متوجه شوم که همه چیز خواب و خیالی بیش نبوده و این حادثه هرگز در گوشه ای از شهرم رخ نداده است. خدایا، امشب چرا صبح نمی شود؟... ای خالق مهربان! امشب به خانواده عزیزانی که در زیر آوار مانده اند چه می گذرد؟ آیا کسی هست که در چنین لحظاتی بتواند احساس واقعی آنان را به رشته تحریر درآورد و از گوشه ای از درد و مصیبتی که بر آنان وارد آمده است بنويسد و سخن بگوید؟ به راستی آیا قلم، توانی دارد تا آلام جانکاه و غم بزرگ این افراد را درک و احساس کند؟
کودکی اینک در گوشه ای پاهایش را بغل کرده و با شکم گرسنه اشک می ریزد. او فقط به در خانه نگاه می کند تا پدرش همچون همیشه وارد شود و با خود شادی را برایش به ارمغان بیاورد. او از مرگ و آوار چیزی نمی داند و تنها به مادرنگاه می کند که چگونه با چشمانی اشکبار، بر سجاده ای سبز خم شده و پیشانی بر مهر نماز گذاشته و از خدای خود، صبر و آرامش را طلب می کند...
****
شب است و صدای تیک تاک ساعت خانه ام، خبر از گذر زمان می دهد. امشب با همه شب های گذشته فرق دارد. هر صدای عقربه ساعت و هر ثانیه، برای من یک سال طول می کشد. امروز تعدادی از امدادگران و آتش نشانان و کسبه محل، در زیرآوار ماندند و جان دادند و هنوز اثری از آنان در دست نیست و کسی به آنان دسترسی ندارد. شاید با حرکت هر ثانیه از عقربه ها، انساني در زیر آوار جان می دهد و خانواده ای به سوگ می نشیند. زمان دارد به سرعت می گذرد و ثانیه ها، دقیقه و دقیقه ها ساعت می شود و من نگران و نگران تر می شوم و بغض سنگینی راه گلویم را می فشارد و قفسه سینه ام و ضربان قلبم به تلاطم در می آيد. گذر زمان، اکنون برایم خوشایند نیست و با خود نشان از مرگ عزیزانم دارد؛ هر چه زمان بگذرد، امید، کمتر و بر تعداد جانباختگان دلاور سرزمينم افزوده می شود...
****
" ای مردم! اینک یکی در زیر آوار، صدایمان می زند!"
آیا صدای ناله هایش را نمی شنوید؟! این صدای یک آتش نشان شجاع و مهربان سرزمین خوب من است که اکنون دارد جان می سپارد؛ کسی که در زیر کوهی بزرگ از آهن و بتُن و مصالح سنگین و ستون های فلزی يكي از قدیمی ترین ساختمان هاي تجاری شهرم، هر لحظه به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود و با زندگی وداع می گوید...
اینک در دلِ پرآشوب من، چه غوغايي برپا است... با چشمانی اشکبار و بُغضی سنگین در گلو، بی اختیار و به آرامي چند بار صفحه كليد رايانه را می فشارم و جمله ای در مقابل دیدگانم شکل می گیرد:
" ای مردم! اینک یکی در زیر آوار، صدایمان می زند!..."
روحشان شاد