عدهای بودند که به شدت در حال ثروتمند شدن بودند و در کنار آنها عده دیگر امکانی برای تهیه خانه و کرایه نداشتند. برادر من به تهران امد مدتی در یک خانه بودیم که به دلیل کرایه ندادن از انجا بیرون شدیم.
گروه اقتصادکلان بازارنیوز: هادی صالحی اصفهانی سال ها در آمریکا زندگی می کند و استاد تمام دانشگاه ایلینوی آمریکا است. او در دهه 1350 برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و تا به امروز مشغول فعالیت علمی است. تخصص او در علم اقتصاد، مباحث اقتصاد کلان همچون تورم و رشد اقتصادی را در برمیگیرد. رشد اقتصادی در دهه 40، مشکلات اقتصادی در دهه 50، مدیریت اقتصاد در دهه 60 و سیاست های اقتصادی در دهه های بعدی تا به امروز در گفتگوی تصویری او با اقتصاد نگار مورد بررسی این اقتصاددان قرار گرفته است که در چند قسمت توسط بازارنیوز منتشر می گردد.
* ارتباط اقتصاد و انقلاب:
بعضیها فکر می کنند وضع خیلی باید بد باشد تا مردم انقلاب کنند. تجربیات تاریخی هم نشان می دهد که اینطور نیست و در واقع هر موقع وضع خیلی خوب میشود مردم به فکر انقلاب میافتند. وقتی همه گرسنه هستند امکان اینکه بخواهند تغییری ایجاد کنند پیش نمیآید، اما یک دورههایی هم هست که مردم خیلی وضع خراب باشد و انقلاب کنند، اما در مجموع فکر میکنم در ایران و در دوره سال ۱۳۵۰ وضع بد مردم و امید به بهتر شدن اوضاع آنها را به خیابان کشاند و البته یک سری مسائل هم در آن بین به وجود آمد مثلا مریض شدن شاه و سرکار آمدن کارتر در آمریکا که سیگنال خیلی مهمی داد به مردم و فعالین سیاسی. شاه فشار را کم کرد کاری که باید سالها قبلتر از آن انجام میداد که آزادی بیشتری باشد، اما دیر فضا را باز کرد و آزادی داد در نتیجه تحمل مردم تمام شده بود.
* زمان شاه همه چیز مطلوب بود؟
نه اتفاقا من میبینم که در شبکههای خارج کشور کلیپهایی میگذارند که انگار ایران بهشت بوده و عکس بالاشهر را میگذارند درصورتی که اینگونه نبود. من سال ۱۳۵۱ دانشجو بودم و به تهران آمدم و زندگی من سخت بود، چون تورم شروع به بالا رفتن کرده بود و اصلا نمیشد حتی در اطراف تهران خانه کرایه کنم و به زور در خوابگاه دانشجویی رفتم و از نظر تورم و به خصوص نابرابری شرایط بسیار عجیب بود. عدهای بودند که به شدت در حال ثروتمند شدن بودند و در کنار آنها عده دیگر امکانی برای تهیه خانه و کرایه نداشتند. برادر من به تهران امد مدتی در یک خانه بودیم که به دلیل کرایه ندادن از انجا بیرون شدیم. تصویری که از ان زمان در ذهن هاست کاملا متفاوت است. در شمال تهران زندگیها لوکس و زیبا بود، اما برای اکثریت مردم این چیزها ممکن نبود سال ۵۴ تورم به ۲۵ درصد رسید و برای اینکه تورم را کنترل کنند ناچار شدند هزینههای دولت را کم کنند. در اوایل سال ۵۵ مقداری از تورم افتاد که بازهم رشد کرد، اما همان موقع اثر سیاستهای انبساطی شدیدی که بعد از سالهای ۵۱ و ۵۲ شروع شده بود معلوم بود که اثرات منفی هم دارد و ناچار هستند که رکود ایجاد کنند تا تورم را کنترل کنند و خود ان مقداری به ناراحتیها دامن زد.
* پس ما به اندازه کافی ازمون و خطا کردیم قبل از انقلاب و اگر ادعا کنیم ما ملت هوشمندی بودیم باید همه این جوانب را سنجیده بودیم و اگر بخواهیم زیادی خرج کنیم ممکن است دچار تورم بشویم و تا زمانی که شاه میرود و حکومت جدیدی سرکار میاید، اما در اوایل انقلاب هم اقدام مثبت اقتصادی نمیبینیم چرا نتوانستیم از این دانش استفاده کنیم؟
سوال مشکلی است، چون بستگی دارد به اینکه مردم درسهایی که از تاریخ میگیرند چیست؟ البته اشاره کنم که بعد از انقلاب خیلی چیزها عوض شد خیلی شرکتها دولتی شدند و دست بنیادها افتادند
* این همان خطایی بود که شاه هم انجام داده بود و چرا ما بازهم تکرار کردیم؟
ان موقع به نظر می آمد یک دنیای جدیدی بوجود امده و یک رهبری جدیدی روی کار امده و مردم خیلی امید داشتند که خطاهایی که شاه مرتکب شده دیگر تکرار نشود و مردم اعتماد داشتند و بنابراین فکر می کردند آن جوری که شرکتها اداره میشدند که فقط دست خانواده نزدیک شاه بود، انهارا می گیریم و به دولت میدهیم دید اولیه این بود که با این کار شرایط بهتر می شود و حقوق کارگرها اضافه می شود منتها اشکال اینجا بود که دید آنها یک دید مدینه فاضله بود. به خصوص چپ ایران تاثیر زیادی داشت روی شکل گیری این دید و تقریبا روحانیت ان زمان ایده اقتصادی حکومت خود را از چپها گرفت.