گروه پرونده ویژه بازارنیوز- سیدمهدی میرحسینی؛ شاید به جرات بتوان گفت که تا به امروز، هیچگاه در محافل عمومی و جراید و رسانه ها، صحبتی در باب اختلافات اقتصادی و سیاسی بارز و مشخص در بین حاکمیت اروپایی و اقتصاد ایالات متحده وجود نداشته، اما جالب است بدانید که مطالعات تاریخی نشان میدهد تا قبل از به پادشاهی رسیدن دلار در اقتصاد بین الملل، این مرجعیت ارزی در اختیار اروپا بوده و در واقع، شکست هژمونی ارزهای اروپایی، میدان را به دلار داده و امروز این قاره در تلاش است تا بتواند جایگاه از دست رفتهی خود را این بار به واسطهی ارز مشترک منطقه خود یعنی یورو، بازپس بگیرد.
مبتنی بر این واقعیت، سرگی دیمیتراتوف، اقتصاددانان، تحلیلگر اقتصاد سیاسی و استاد دانشگاه دولتی مسکو در مقالهی خود با عنوان "اروپای امروزی، آماده سرنگونی دلار است" که در ۱۳ نوامبر ۲۰۲۳ در نشریه معتبر راشا تودی به چاپ رسیده، به ابعاد مختلف تاریخی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این بحث از گذشته تا به امروز میپردازد.
اتحادیه اروپا و لحظه شماری برای لغزش دلار و باز پس گیری جایگاه خود
نزدیک به دو دهه است که اتحادیه اروپا با خلق و توسعه یورو، به فکر دست یافتن به جایگاه دلار در عرصه جهانی است؛ در واقع میتوان گفت که انگیزه اصلی ایجاد واحد پول یورو (به گفتهی مدیران وقت اتحادیه اروپا)، کاهش سلطه گری دلار در عرصه تجارت بین الملل و مبدل شدن یورو به ارز مرجع ذخیره جهانی و پرکاربردترین ابزار انتقال پولی بوده است.
این همان چیزی است که بیش از یک قرن پیش به سهولت در اختیار بخشهایی از اروپا بوده، اما سیاستگذاریهای غلط کشورهایی نظیر بریتانیا و ضعیف پنداری حریف سرسختی همچون ایالات متحده موجب شد که از ابتدای دهه ۲۰ میلادی، بانکهای مرکزی جهان، وابستگی ارزی خود از پوند انگلیس به سوی دلار آمریکا هدایت کنند. اما در طول بیش از یک قرن اخیر، اروپا هیچگاه از رویای شکست هژمونی دلار دست نکشیده است و در تلاش بوده تا پادشاهی از دست رفتهی خود را دوباره باز پس بگیرد.
اولین جرقههای بازگشت به این مرجعیت ارزی با ایدهی انتشار یک ارز مشترک فی مابین کشورهای عضو اتحادیه اروپا شکل گرفت. اروپاییان میدانستند که قدرت انحصاری ایالات متحده چه در حوزهی تجاری و بازرگانی و چه در مناسبات سیاسی به راحتی قابل تضعیف نیست؛ بنابراین به فکر ایجاد یک بستر چند جانبهی مبتنی بر یکپارچگی قوای سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه در قالب یک نیروی پیشران متحد افتادند تا بلکه بتوانند با تلاشهای بی وقفه، اریکه قدرت دلار آمریکا را دچار لغزش کنند.
در سالهای اخیر، سیاست داخلی ایالات متحده نیز به تحقق این رویا کمک کرده است. برای نمونه، رفتار و سیاست گذاریهای خصمانهی دولت ترامپ در قبال اتحادیه اروپا در دوره ۴ سالهی ریاست جمهوری وی، زمینه را برای تبدیل یورو به جایگزینی برای ارز غالب جهان تا حدودی فراهم کرده است، اما همه میدانیم برای فروپاشی این سلطنت بلامنازع، نیاز به نیروهای قدرتمند تری در عرصه سیاسی و اقتصادی در جهان وجود دارد و اروپا علاوه بر نیازمندی به اتحاد بیشترِ کشورهای منطقه یورو، میبایست دست مشارکت خود را به سوی سایر اقتصادهای خواهان حذف سیستم دلار محور از مناسبات اقتصادی جهان نظیر چین، روسیه و ایران دراز کند.
اروپا چگونه حاکمیت ارزی جهان را به دلار ایالات متحده باخت؟
سلطه دلار بر اقتصاد جهانی از ابتدا این چنین نبوده است. به گونهای که قبل از جنگ جهانی اول، پوند استرلینگ بریتانیا، ارز مرجع و ذخیره حیاتی پولی بلامنازع در جهان بود و دلار آمریکا نه تنها هیچ رونقی در عرصه بین الملل نداشت بلکه به سختی در خارج از مرزهای این کشور استفاده میشد. اما قانون فدرال رزرو در سال ۱۹۱۳ سیستم بانکی ایالات متحده را متمرکز کرد، زیرا کشورهای سراسر جهان شروع به کنار گذاشتن استاندارد طلا کردند تا بتوانند هزینههای نظامی خود را با ارز کاغذیِ قرض گرفته شده بپردازند.
پس از آن، با خرید اوراق قرضه ایالات متحده با اسکناسهای فدرال رزرو، آمریکا به وام دهندهی منتخب جهانی تبدیل شد. سرانجام هنگامی که بریتانیا در سال ۱۹۱۹ استاندارد طلا را کنار گذاشت، بانکها شروع به کاهش وابستگی خود به پوند انگلیس کردند و به دلار آمریکا روی آوردند.
موقعیت دلار به عنوان ارز ذخیره غالب جهان در طول جنگ جهانی دوم قویتر شد. آمریکا در ازای طلا، سلاح، تدارکات و سایر کالاها را به نیروهای متفقین فروخت. در پایان جنگ، ایالات متحده اکثریت ذخایر طلای جهان را در اختیار داشت.
از آنجایی که هیچ کشور دیگری نتوانست ارزی با پشتوانه طلا ایجاد کند، بزرگترین اقتصادهای جهان نرخ تبدیل ارزهای خود را به دلار تعیین کردند. در سال ۱۹۴۴، در کنفرانسی در برتون وودز، نیوهمپشایر، آمریکا قول داد که هر دلاری را میتوان به نسبت ارزش آن به طلا بازخرید کرد؛ بنابراین دلار به استاندارد جدید طلا تبدیل شد.
بستر پترو پوندی که به پترو دلار تبدیل شد
سلطهی دلار بر اقتصاد جهانی فقط به همین جا ختم نشد. به گونهای که در طول دهه ۱۹۵۰، بیش از ۹۰ درصد از بدهیهای جهان به دلار بود. با این حال، رکود اقتصادی در اوایل دهه ۱۹۷۰ باعث شد که کشورها اعتماد خود را به ثبات دلار از دست بدهند؛ بنابراین آنها شروع به تقاضای طلا برای دلارهایی کردند که ذخیره داشتند. رئیس جمهور آمریکا، ریچارد نیکسون به جای تماشای کاهش ذخایر طلای آمریکا، آنچه از استاندارد طلا باقی مانده بود را رها کرد.
برای اطمینان از اینکه دلار، ارز ذخیره غالب جهان باقی میماند، او با سعودیها وارد معامله شد. وی قول داد در صورتی که خاندان سلطنتی سعودی تمام فروش نفت آینده خود را به دلار انجام دهد، عربستان را مسلح و از آن محافظت خواهد کرد. سعودیها موافقت کردند و دلار تبدیل به ارزی با پشتوانه نفت شد.
این واقعیت که سازمان کشورهای صادرکننده نفت از دلار در تمام معاملات نفتی خود استفاده میکنند، تقاضای زیادی برای ارز ایالات متحده ایجاد میکند. تا حدی که به دلیل این تقاضا است که متوسط نرخ بهره وام ده ساله به دولت ایالات متحده از ۷.۵۶ درصد در سال ۱۹۷۴ به ۲.۶۹ درصد امروز کاهش یافت.
از آنجایی که کشورها برای خرید نفت و سایر کالاها به دلار نیاز دارند، دلار را به شکل اوراق قرضه خزانه داری ایالات متحده میخرند. از آنجایی که تقاضا برای اوراق خزانه داری آمریکا بالا است، نرخ بهره پایین است. این بدان معناست که ایالات متحده میتواند با فروش این اوراق در سراسر جهان به جمع آوری بدهیها ادامه دهد، بدون اینکه نگران هزینههای خدمات دهی در حال گسترش خود باشد.
حاکمیت اروپا در رویای سقوط جایگاه دلار، به خواب میرود
اروپا و بویژه بریتانیا علی رغم رابطهی به ظاهر صمیمانه با ایالات متحده، در این سالها پیامدهای منفی سلطهی بلامنازع دلار بر عرصه تجارت جهان را به چشم دیده است. شوکی که دلار را بین سالهای ۱۹۱۳ و ۱۹۱۹ به جایگاه ارز مرجع جهان رساند، موجب ایجاد بزرگترین بحران بانکی در اروپا شد که بانکهای مرکزی تمامی قدرتهای اروپایی از جمله بریتانیا، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا را بر آن داشت تا برای جلوگیری از ورشکستگی اقتصاد داخلی خود، خزانههای خود را مملو از دلار آمریکا کنند.
والری ژیسکار دستن، وزیر دارایی سابق فرانسه، توانایی آمریکا برای استقراض با بهره پایین به دلیل جایگاه امروزی دلار را "یک امتیاز ناعادلانه و به ضرر اروپا" میداند. وی عنوان میکند که این امتیاز به خاطر تقاضای بالا برای اوراق قرضه خزانه داری ایالات متحده است و زمانی که دلار دیگر تقاضای بینالمللی نداشته باشد، ایالات متحده توانایی خود را برای استقراض پول ارزان از دست خواهد داد و پرداخت بهره بدهی ملی بخش رو به رشدی از تولید ناخالص داخلی آمریکا را مصرف خواهد کرد. در همین لحظه است که اروپا میتواند برای دست یابی به جایگاه دلار، آماده نبرد شود.
به همین دلیل است که صاحبنظران مالی اروپایی معتقدند بروز یک بحران مالی در آمریکا، احتمالاً کاتالیزوری خواهد بود که اروپا را وادار به تشکیل یک بستر پولی و اقتصادی قدرتمند میکند؛ به عبارت دیگر، بحران عظیم بانکی اخیر در آمریکا میتواند منجر به اتحاد کشورهای اروپایی به عنوان یک قدرت جهانی جدید در حوزه ارزی شود.
این بحران بانکی میتواند اتحادیه اروپا را نسبت به از دست دادن جایگاه خود به عنوان دومین مقام مرکزی کنترل گر ارزی جهان را بترساند. هنگامی که یورو توسط یک دولت مرکزی به اندازه کافی قوی برای تنظیم سیاستهای مالیاتی و هزینهای کشورهای عضوش حمایت شود، هژمونی دلار به عنوان ارز ذخیره غالب جهان به پایان خواهد رسید. بدین ترتیب دلار آمریکا در بهترین حالت، همنشینی با یورو، و در بدترین حالت، یک ارز منزوی آمریکای شمالی خواهد بود.
پایان پیام//