bazarnews

کد خبر: ۵۰۶۱۰
تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۸:۳۹
ملی شدن صنعت نفت را بایدطلیعه ای تابناک برای اتحاد دو حق دانست: حق ملت برای مداخله در همه ی شئون خویش و حق داشتن دولت ملی که بتواند حق ملت را اعمال کند.

عصر جدید ، گشایش پرده های جدیدی از بازشناسی انسان بود . انسانِ پیش از مدرن و در حین رنسانس، انسانی بود که مکلف بود وظایف اش را نسبت به ارباب به درستی به انجام برساند و تخطی از این حوزه ی گسترده تکلیف مستوجب مجازات می شد. " تکلیف "، روح و بدن جهان کهن بود و انسان منزلت اجتماعی خویش را از قِبَل قبول طاعت بی کراهت به دست می آورد.  نظام ارباب رعیتی نظامی ناکافی برای روح و جسم آدمی بود. با کاسته شدن از قدرت بی مانند کلیسا و نظر ورزی های کسانی چون هابز و هیوم و ماکیاول ، و ایجاد صنعت و گسترش تجارت، دنیا پوست عوض کرد و " حق "  جای "تکلیف" را گرفت.

آدمی حق داشت صاحب رای باشد، حق پیدا کرد مالک ملک خصوصی اش بشود و حق یافت در حریم و حدودش آزاد باشد، تا آنجا که به حریم و حدود دیگران تجاوز نکند. پا بپای این جابجایی در حق و تکلیف که انسان را از نظام بندگی و رعیت بودن به نظام حقِ زندگی ای آزاد داشتن سوق داد و ارباب را جزو مفاهیم از رده خارج تبدیل کرد، مفهوم ملت شدن زاده ی دنیای جدید بود. حق فردی توانست به مثابه حقی اجتماعی خود را برجسته کند و حول خیر جمعی یک ملت را شکل دهد.

ملت یک مفهوم مدرن است همچنان که شخص یا فرد یک مفهوم مدرن بود. ایران نیز با انقلاب مشروطیت وارد  شکل دهی و مطالبه ی این مفاهیم گردید. اما آنجا که به طور واضح توانست به مساله اعمال حاکمیت توسط مفهوم مدرن ملت بر ثروت و اندوخته خود سر و سامانی ببخشد، جنبش ملی نفت بود.

ملی شدن نفت در دو کنش خود را برجسته می کند:

اول آنکه ملت به عنوان یک مفهوم مدرن بروزی در خور از خود نشان می دهد.

دوم مفهوم دولت ملی ، یعنی دولتی که از جانب ملت اعمال حاکمیت می کند، برای نخستین بار در یک مورد حاد و ملی مداخله می کند. ملی شدن صنعت نفت ، نه نماد و سمبول اتحاد دو مفهوم نوین ملت و دولت، بلکه واقعیت و تجسد این اتحاد است . آنچه در این باب جای بحث و فحص جدی را باز می گذارد، آن است که تضاد منافع استعمارگر با جنبش هایی ست که به ایجاد اتحاد ملت و دولت و ورود دولت-ملت به دنیای جدید توسط ملت های شرق و پیرامونی همت می گمارد.

این تضاد نشان می دهد که منافع ملی در کشورهای جهان اول و استعمارگران به نحوی در پروسه ی مدرنیته باز تعریف شده که امکان مداخله ی آنان در سرنوشت ملت های دیگر را برای سود بیشتر همچون حقی قابل اعمال به رسمیت بشناسد. اکنون که دهه ها از  واقعه ملی شدن نفت می گذرد ، هنوز این منازعه در همه سطوح خود قابل ملاحظه است.

اما به عنوان یادبود این ایام، این پرسش هنوز زنده است که تضاد میان حق ملت ها برای اعمال حاکمیت و قلدری کشورهای توانگر جهانی چگونه می توان تعادل برقرار کرد؟ آیا استعمار نو به حق ملت ها و افراد اذعان دارد؟ و اگر آری پس چرا این حق را به مناسبت منافع ملی خود پامال می سازد؟

با این همه کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ نشان داد که قدرت های استعماری  تعارض حاکمیت ملی خود با حاکمیت ملی دیگر ملل را نه با منطق و سازش و انصاف بین المللی بلکه با زور و فشار و براندازی فیصله می دهند. با این وصف باید ۲۹ اسفند را طلیعه ای تابناک برای اتحاد دو حق دانست: حق ملت برای مداخله در همه ی شئون خویش و حق داشتن دولت ملی که بتواند حق ملت را اعمال کند . این روز خجسته  را گرامی می دارم.

 

اقتصادآنلاین

نظرات کاربران
نام:
ایمیل:
* نظر: