این نمودار منعکس کننده دوره جهانی شدن است که قدرت اقتصادی را بین آسیا و اروپا دوباره به تعادل رسانده و سبب کاهش نسبی شرایط طبقه متوسط کشورهای غربی شده است.
به گزارش بازار نیوز، نمودار فیلی را به سختی میتوان تنها به عنوان یک تصویر اقتصادی معرفی کرد و بعد از ورود آن به اقتصاد، تاثیرات بسیار گسترده ای بر روی جهان داشته است. حیات این نمودار به سال 2012 و به مقالهای که برانکو میلانوویچ در بانک جهانی نوشت بر میگردد. بعد از معرفی نمودار بسیاری از اقتصاددانها و سیاستمداران دنیا به آن اشاره کردند. به عنوان مثال لیلیان پلومن وزیر بازرگانی هلند در سال 2016 در هنگام معرفی آن به حاضرین در سخنرانی به مزاح گفت: میخواهم سعی که یک فیل را به این اتاق بیاورم، یک فیل وحشی، عصبانی و خطرناک.
در ادامه مصاحبه پل سولمن را با برانکو میلانوویج درباره این نمودار میخوانید.
برانکو میلانوویج: هنگامی که برای اولین بار این نمودار را دیدم شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتم. کاملا آن روز به یاد میآورم زیرا دقیقا همان چیزی را بیان میکرد که فکر میکردم در دنیا اتفاق افتاده است. یعنی اینکه به صورت غریزی میدانستیم چنین اتفاقی افتاده است اما هیچ گاه با اعداد و رقم آن را نشان نداده بودیم.
پل سولمن: چه چیزی را میدانستیم؟
برانکو میلانوویج: می دانستیم که مردم در چین و گروه بزرگی از مردم آسیایی در مقایسه با آمریکاییها که ثروتمند نبودند، توانستند پیشرفت کنند. ما میدانستیم که آمریکاییها، آلمانیها و ژاپنیهای طبقه متوسط و پایین پیشرفتی نکردند. این دقیقا همان چیزی است که این نمودار نشان میدهد. ما همچنین میدانستیم که یک درصد بالای مردم کشورهای ثروتمند نیز پیشرفتهای خوبی کردهاند.
پل سولمن: اما اینها 4 سال قبل از برکزیت و 4 سال قبل از دونالد ترامپ بود.
برانکو میلانوویج: بله این فرآیند از اوایل دهه 80 تا میانه دهه 90 ادامه داشت. بحثی بین گروهی از افرادی که بر روی نابرابری در آمریکا کار میکردند وجود داشت. ما میدانستیم که چین به نسبت کشورهای ثروتمند رشد بهتری را تجربه میکند. در واقع تمام اجزای نمودار آماده بود تنها برای اینکه کار تازهای انجام شود باید آنها را کنار هم میگذاشتیم.
پل سولمن: یک بار نمودار فیلی را بر روی تخته کلاسی دیدم که استاد درباره آن میگفت: نابرابری آنقدرها هم بد نیست زیرا نگاه کنید چه تعدادی از مردم در سراسر دنیا از رشد اقتصادی بهره بردهاند. در واقع نابرابری جهانی کاهش یافته است.
برانکو میلانوویج: همانطور که میدانی این گفته تا قدری هم حقیقت دارد. اجازه بده به دو موضوع اشاره کنم. اول اینکه اگر واقعا به این نمودار نگاه کنی هیچ گروهی از مردم را نمیبینی که درآمدهایشان کاهش یافته است. تمام افراد در این نمودار بالای نقطهای هستند که ما به آن رشد صفر درصدی میگوییم. نکته دوم اینکه اگر به عنوان فردی که جهان را بعنوان یک کشور واحد در نظر میگیرد به این نمودار نگاه کنی آنگاه خواهی گفت: "نگاه کن؛ ما شرایطی را داریم که در آن گروه بسیار بزرگی از مردم ( دو نیم میلیارد نفر) وضعشان بهتر شده است. سطح فقر در جهان کاهش یافته است. عدهای از این فقرا نه تنها دیگر فاضلاب و برق دارند بلکه تعدادی ازآنها توریست هم شدهاند و شغلهای بهتری پیدا کردهاند." این تفکر به طور عمده به مردم آسیا بر میگردد.
حالا شما از من میپرسید مشکل این کجاست؟ مشکل اینجاست که این نگاهی انتزاعی به جهان است که در واقعیتهای سیاسی هیچ جایگاهی ندارد. زیرا واقعیت سیاسی همه آن افرادی هستند که به نسبت سایر نقاط جهان ضعیفتر شدهاند. آنها فکر میکنند افراد فقیر آسیا به دلیل برونسپاری و واردات و غیره است که میتوانند نفس بکشند و سپس 1 درصد بالای درآمدی کشور خودشان را میبینند که بسیار پیشرفت کردهاند.
آنها از هر دو سو احساس ترس دارند. از یک سو به این دلیل که افراد دیگر در حال رسیدن به آنها هستند و از سوی دیگر مردم کشور خودشان هستند که هر چه بیشتر به سمت جلو حرکت میکنند.
پل سولمن: به همین دلیل است که نمودار فیلی به نظر درست میرسد؟ زیرا همانطور که شما میبینید این افراد سابق طبقه متوسط کشورهای توسعه یافته هستند که به نسبت هر گروه دیگری در دنیا خروجی متفاوتی داشته اند.
برانکو میلانوویج: بله، طبقه متوسط کشورهای توسعه یافته جایی است که بازی سیاسی اتفاق میافتد. آنها در انتخابات آمریکا، فرانسه، بریتانیا، آلمان و ... شرکت میکنند. آنها افراد شاغلی هستند که در توزیع درآمد جهانی در سطوح بالایی قرار میگیرند. آنها ممکن است از اینکه چین در حال پیشرفت است خوشحال باشند اما قطعا از این که چینیها به نسبت آنها بهتر شدهاند خوشحال نخواهند شد.
پل سولمن: آیا این نمودار افزایش پوپولیسم را در دوران پساصنعتی توضیح میدهد؟
برانکو میلانوویج: به طور کلی باید بگویم بله. اما قبل از آن اجازه دهید هشداری بدهم. مردم گاهی اوقات فکر میکنند که این نمودار بیش از حد بر روی نقش جهانی شدن تاکید دارد. جهانی شدن یک شاخص است اما باید تغییرات تکنولوژیک را هم در نظر گرفت که به اعتقاد من این دو بسیار به یکدیگر وابسته هستند. به عنوان مثال آیفون گوشیهای خود را در حال حاضر در کشورهای برمه و ویتنام تولید میکند. اگر در آمریکا یا سوئد تولید میشد شرایط بسیار فرق میکرد.
فاکتور سوم سیاست است: کاهش نرخهای مالیات، کاهش مالیات بر ثروت و غیره
تمام این سه عنصر یک نقش را بازی کرده بودند. اما من واقعا اعتقاد دارم که در بین این سه، جهانی سازی مهمترین عامل است.
پل سولمن: اما برخی اقتصاددانها به تغییرات تکنولوژیک و حتی سیاستگذاریها اولویت میدهند و بر خلاف شما جهانیسازی در رتبه سوم قرار میگیرد
برانکو میلانوویج: در واقع مطالعاتی که بر کشور چین و میزان نفوذ آن در بازار آمریکا تمرکز دارند میگویند کارگران آمریکا شرایطشان در حال بدتر شدن است. نه تنها مردم شغلشان را از دست میدهند بلکه در بلندمدت راضی خواهند شد به کارهایی روی بیاورند که دستمزد پایینتری دارد. من اعتقاد دارم آنهایی که فکر میکنند تکنولوژی این کار را انجام داد بسیار ساده لوح هستند. آنها اعتقاد دارند تغییرات تکنولوژیک مائده آسمانی از بهشت است و هیچ ربطی به جهانی شدن ندارد. من میگویم تغییرات تکنولوژیکی نتیجه جهانی سازی است.
پل سولمن: رالف گوموری و ویلیام بائومول مطالعهای را انجام دادند در آن گفتند: "هی، کاملا ممکن است که تجارت و تجارت آزاد به مردم آمریکا ضربه وارد کرده باشد زیرا سایر نقاط جهان شروع به تولید کالاهایی میکنند که ما تا به حال تولید میکردیم. ممکن است اوضاع جهان بهتر شده باشد، ممکن است مصرف کنندههای بهتری را داشته باشند اما برای کارگران آمریکایی اینگونه نیست." این موضوع در زمان خودش شک و تردیدهای بسیاری را به وجود آورد.
برانکو میلانوویج: من درک نمیکنم که چرا بعضی مواقع مردم از تاثیرات جهانی شدن تعجب میکنند. اصلا چیز جدیدی نیست. ما میدانیم در فرآیند مشابهی در دهههای 1950، 1960 و 1970 کارخانههای منسوجات هند توسط رقیبان انگلیسی از صحنه حدف شدند. بنابران این موضوع مربوط کاهش شرایط صنعتی غرب نیست و ممکن است در هر کشور دیکری اتفاق افتاده باشد.
در هر فرهنگی ما شاهد این تغییرات بودیم. در زمان انقلاب صنعتی بریتانیا این موضوع وجود داشت. در هند این شرایط را داشتیم که توسط استعمار و بافندگان بریتانیا شکست خوردند.
پل سولمن: اما شما فکر نمیکنید که هر جمعیتی که این اتفاق را به چشم ببیند از میدان کنار خواهد رفت؟ به این دلیل که اتفاقی نیست که قبلا آن را تجربه کرده باشند. آنها تاریخ اقتصاد را نخواندهاند و به جنبشهای بریتانیا نگاه نکردهاند و در این صورت میگویند: به جهنم، اینها فقط اخبار قدیمی هستند.
برانکو میلانوویج: قبول دارم، عکس العمل مردم کاملا قابل درک است. من فقط میگویم اقتصاددانهایی که تحت تاثیر حهانی شدن قرار گرفتهاند به خوبی به تاریخ اقتصادی اهمیت ندادهاند. اما برای افراد عامی، آنها قطعا شوکه خواهند شد. با جهانیسازی آنها به مرور وضعیتشان بهتر خواهد شد و به مرور شاهد خواهند بود که دستمزهایشان ثابت مانده است.
پل سولمن: در پایان تفسیر شما از نمودار فیلی چیست؟
برانکو میلانوویج: این نمودار منعکس کننده دوره جهانی شدن است که قدرت اقتصادی را بین آسیا و اروپا دوباره به تعادل رسانده و سبب کاهش نسبی شرایط طبقه متوسط کشورهای غربی شده است.
پل سولمن: آیا این اتفاق بدی است؟
برانکو میلانوویج: برای افرادی که درآمدهایشان کاهش یافته اتفاق بدی است اما برای باقی جهان که شرایطشان بهتر شده اینگونه نیست.