گروه بانک و بورس بازارنیوز-سید مهدی میرحسینی (کارشناس اقتصادی)؛ بن برننکی، اقتصاددان پولی مشهور و رئیس اسبق فدرال رزرو یک جمله معروف در باب دلاریزه شدن اقتصادهای جهانی دارد که میگوید" کشوری که از درمان سرطان تورم خود، عمیقاً ناامید شده باشد، از بکارگیری ارز ملی خود امتناع کرده و مصرف داروی معجزه آسای دلار مرجع جهانی را آغاز مینماید". با آنکه این گفتهی به شدت اغراق آمیز بن برننکی تا سال ها، بویژه پس از بحران مالی ۲۰۰۸ و سقوط ارزش دلار و شروع ترکشهای حاکی از ناکارآمدی این ارز سلطه گر، در محافل علمی و دانشگاهی جهان به طنز نقل قول میشد، اما در عمل مشاهده کردیم که بسیاری از اقتصادهای در حال توسعه که نرخ تورمهای افسارگسیخته را در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی تجربه کرده بودند، سرانجام به دلاریزه شدن اقتصادهای خود تن داده و حتی بعضاً به موفقیتهای خوبی در بهبود وضعیت شاخصهای کلان اقتصادی خود نیز دست یافتند.
اگرچه دلاری شدن اقتصادهای در حال توسعه، به عنوان تنها راه حل جامعه جهانی در جهت عبور از ورشکستگی مالی عظیم و سقوط دولت ها، هزینههای قابل توجهی را بر مناسبات مالی داخلی آنها تحمیل کرد به طوری که بسیاری از کشورهای کمترتوسعه یافته تا به امروز نتوانسته اند از غلظت دلاریزه بودن اقتصاد خود بکاهند، اما پویاییها و کارآمدیهای ناشی از بکارگیری دلار به عنوان ابزار اصلی انتقال و ذخیره ارزش داخلی، قابل کتمان نیست؛ لذا مبتنی بر این مهم، در بخش دیگری از مجموعه یادداشتهای موضوع دلاریزه شدن اقتصاد ملی، به بررسی درک و شناخت اثرات دلاریزه شدن بر اقتصادهای در حال توسعه، به عنوان اصلیترین بازار هدف این نوع رویکرد، پرداخته میشود.
علیرغم گامهای قابل توجه برداشته شده در جهانهای در حال توسعه به سوی بهبود مولفههای مالی و اقتصادی، اما همچنان تمایل و خواست حاکمیت سیاسی و اقتصادی در این ممالک، بر ادامه روند دلاریزه ماندن اقتصاد و رواج و گستردگی این رویکرد، حتی پس از مشاهده برخی پیامدهای منفی به سبب تاکید و پافشاری بر دلاری ماندن بسترهای داخلی، است.
مطابق آنچه در این سالها توسط پژوهشگران و تحلیل گران اقتصادی و مالی در مراکز تحقیقاتی، اندیشکدهها و نهادهای تراز اول پژوهشی و علمی مرتبط با موضوع مورد بحث انجام گرفته که مبتنی بر مشاهدات عملی تجربیات کشورهای در حال توسعه و متمرکز بر نمونه بزرگی از مولفههای قابل بررسی در اقتصادهای نوظهور بوده است، ما در مییابیم که دلاریزه شدن در اقتصادهای کمتر توسعه یافته و به اصطلاح جهان سوم، همواره موافقان و مخالفان علمی و عملیاتی متعدد و گوناگونی را در تقابل با یکدیگر قرار داده است.
برخی دانشمندان و اقتصاددانان اعلام میدارند که دلاری شدنِ اقتصادهای در حال توسعه، ممکن است که در ابتدا به بهبود وضعیت مهمترین متغیرهای کلان بویژه نرخ تورم و نرخ بیکاری آنها کمک شایانی نموده و حاکمیت را از ورطه فروپاشی کامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نجات داده باشد، اما گسترش چنین سازوکاری و ادامه این روند، اثرات سوء و بعضاً جبران ناپذیری را بر پیکرهی مالی و اقتصادی این کشورها نیز داشته است؛ به طوری که میتوان گفت دلاریزاسیون در نهایت، توسعه مالی در اقتصادهای جهان سوم را کاهش داده و در نتیجه، فرآیند توسعه اقتصادی را نیز با یک کندی و نرخ کاهندهی کاهشی، روبرو ساخته است.
همچنین برخی برآوردهای علمی نشان میدهد که دلاریزه شدن سپردههای بانکی، تأثیر منفی بر تعمیق مالی اقتصادهای در حال توسعه داشته است که این اثر منفی ممکن است منعکس کننده این واقعیت باشد که بخشی از سپردههای ارزی در این فرآیند، به سبب عدم نظارت صحیح سیاست گذاران پولی غیرمقیم، به جای بازگشت به نظام اقتصاد داخل، به عنوان داراییهای اعتباری به خارج از این کشورها منتقل میشود.
در مقابل، برخی پژوهشگران و محققان دانشگاهی و عملیاتی، مصرانه معتقدند که راه نجات اقتصادهای در حال توسعه، دلاریزاسیون است و قرار نیست که این رویکرد با پیامدهای تنش زا و چالش برانگیز همراه باشد؛ لذا نتایج بسیاری از پژوهشهای عملیاتی در این حوزه نشان داده که دلاری شدن یک اقتصاد در حال توسعه، به کاهش تأثیر منفی تورمهای بالا و بی ثباتی اقتصاد کلان، کمک کرده است و حتی به مرور زمان، اثر سوء گسترش دلاریزاسیون بر توسعه مالی در کشورهایی با تجربه دورههایی از تورمهای افسار گسیخته و سوزان، حد زیادی کاهش یافته است. همچنین اعلام میدارند که برآوردهای آنها، شواهدی از رابطه منفی بین دلاری شدن اقتصاد و کارایی مالی ارائه نمیدهد؛ لذا این امکان وجود دارد که دلاریزه شدن سپردههای نظام بانکی، به بازارهای اعتباری داخلی کمعمقتر در این کشورها کمک کرده و فرصت مناسبی را برای استفاده از صرفههای ناشی از مقیاس، فراهم کند.
به همین دلیل که موافقان و مخالفان دلاریزه شدن اقتصادهای در حال توسعه، هنوز به یک بستر تعادلی و قابل توافق در این مسئله نرسیده و همچنان بر دیدگاهها و نظرات خود پافشاری میدارند.
یکی از موارد مرتبط با حوزه دلاریزه شدن اقتصاد در جهان، بحث الگوبرداری از سیاستهای پولی دلاریزاسیون در اقتصادهای پیشرفته و توسعه یافته بویژه در قاره اروپا بوده است.
عدهای از اقتصاددانان بر این باورند که سیاستهای تثبیت کننده اقتصاد کلان در جهت کاهش تورم و تثبیت نرخ ارز، جزء کلیدی استراتژیهای موفق در اروپا، الگویی تبعیت شده از روندهای مربوط به رویکرد دلارزدایی بوده است.
در حقیقت، در برخی پژوهشهای حوزه سیاست گذاری پولی در جهان نشان داده شده است که تا قبل از ایجاد اتحادیه اروپا و خلق واحد پولی مشترک یورو، تقویت نهادهای اقتصادی و بهویژه چارچوبهای سیاستگذاری کلان پولی اروپا که اعتبار سیاست پولی را در مواجهه با شوکهای خارجی افزایش داده است، به نوعی از فرآیند دلاریزاسیون الگو برداری شده است.
همچنین در نتایج این پژوهشهای علمی آمده است که سیاستهای محتاطانه ی اروپایی، قبل از آغاز هزاره جدید، شامل افزایش ذخایر بانکی برای تسهیلات ارزی، الزامات سرمایه¬ای سختتر و پیچیده در حوزه تجارت بر مبنای پول خارجی، الزامات ذخیرهای متمایز در حوزه بیمه و بورس، ابداع اخذ کارمزد از سپردههای ارزی و در نهایت، توسعه بازارهای مالی ارزی که توانست ابزار جایگزین برای سرمایهگذاری و پسانداز بلندمدت خارجی در اروپا را فراهم کند، همه و همه، رویکردی مشابه با دلاریزاسیون داشته که در بخش اعظمی از اقتصادهای قاره سبز نظیر بریتانیا، ایتالیا، آلمان، فرانسه، هلند، اسپانیا، پرتغال و کشورهای حوزه اسکاندیناوی، با موفقیت دنبال گردیده است.
پایان پیام//